أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلهِ رَبِ الْعالَمِينَ؛ بارِئِ الخَلائِقِ أجْمَعينَ؛ وَ صَلَّي اللهُ عَلي سَيِّدِ الأنْبِياءِ وَ المُرْسَلينَ، حَبيبِ إلهِ العالَمينَ وَ خاتَمِ النَّبيّينَ، أبِي القاسِمِ مُحَمَّد، وَ عَلي أهْلِ بَيْتِهِ الأطْيَبينَ الأنْجَبينَ، الهُداةِ المَهديّينَ، سِيَّما مَوْلانا وَ سَيِّدِنا الإمامِ الْمُبينِ وَ الكَهْفِ الحَصينِ وَ غِياثِ المُضْطَرِّ
المُسْتَكينِ وَ خاتَمِ الأئِمَّةِ المَعْصوُمينَ. صاحِبِ الهَيْبَةِ العَسْکَريَّةِ وَ الغَيْبَةِ الإلهِيَّةِ، مَوْلانَا وَ سَيِّدِنا و أمامِنا وَ هادِينا بِالْحقِّ القائِمِ بِأَمْرِكَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلى أعْدائِهِمْ أَبَدَ الآبِدينَ وَ دَهْرَالدّاهِرينَ.
برای اینكه مجلس آرامش كامل پیدا كند و توجّهات عموم مؤمنین و مؤمنات، به جانب منبر و مطالب لازمه جلب شود، چند شعر در ابتدا به ساحت مبارک امام عصر7 تقدیم میدارم و در شعر آخر عرض حال شما را به پیشگاه مباركش تقدیم میكنم.
اي چرخ كهن به طلعت تو |
از روي تو خور گرفته پرتو |
قافیه خیلی دشوار است و شعر هم خیلی بامعناست. ای چرخ كهن، ای پیرمرد یک هزار و یک صد و سی و هفت ساله! تقریباً عمر مبارک حضرت، یک هزار و صد و سی و اندی است، ولی هنگامیكه آفتاب جمال نورانیاش طالع شود، به صورت جوان موفّق، شابّ موفّق، یعنی جوانی كه معتدل الاندام است، یعنی جوانی كه بین سی و چهل است، نزدیک به چهل است، ظاهر میشود.
میگوید: ای پیرمرد هزار و صد و سی ساله، كه چون طالع شوی، به صورت جوان معتدل، قد شمشادی، گردن راست و مستقیم، پیشانی بدون چین و خم، و موهایت مشكین است.
خدا به حقّ ذات مقدّسش، چشم شما را به جمالش روشن كند.
میگوید: نور آفتاب، یک پرتوی از نور صورت توست، شعاع آفتاب، یک سایهای از نور جمال توست.
اي چرخ كهن به طلعت تو |
از روي تو خور گرفته پرتو |
ای پسر حضرت عسكری7! كه سلاطین بزرگ دنیا، دربان دربار تو و خدمتگزار آستان تو هستند. خسرو و قیصر، پادشاه ایران و پادشاه روم، آنها بنده درگاه تو و چاكر دربار تو هستند.
اي بنده درگه تـو قيصر |
وي چاکر محفل تو خسرو |
اهل ذوق و ادب! شعر خیلی عالی است. میگوید: یک كمند به عالم امكان انداختهای، این كمند تو، بند بند است. یک بند و یک حلقهاش كهكشان است. مجره یعنی كهكشان، ما میگوییم کهکشان، عرب، مجره میگوید. این كهكشان كه مجموعهای از منظومههای شمسی است، یک حلقه و یک بندی از كمندی است كه تو بر عالم امكان افكندهای، و تو بر اسبی سوار شدهای. آن اسب تو، نعل دارد، ماه شب اوّل و شب دوم، یک نعلی است از اسبی كه تو بر آن سوار شدهای و در میدان امكان و عالم كیان میتازی.
بندي ز كمـند تـو مجره |
نعلي ز سمند تـو مه نـو |
اگر چرخ مطابق میل تو حركت نمیكند، پایت را بردار و لگد بر فرق چرخ بگذار و این سیارات و این كهكشانها و این منظومههای شمسی را در هم بکوب.
چرخ ار نه به كام تو زند دور |
گامي بزن و به بام او شو |
با خنجر ماه، ثریا را از آسمان ببر و این منظومه و این كهكشان را به هم بزن.
خوب، شعرها تمام شد. حالا یک شعر كه زبان حال همه شماست، میگویم، بعد هم وارد مطلب میشوم.
یابن العسکری! از زبان همه شیعه شما به محضرتان عرض میكنم. اینها میگویند، من زبان و بلندگوی این جمعیت هستم، دهان و نای من این شعر را از جانب این جمعیت میگوید:
جان بر لب و دل به جان رسيده است |
اين كارد به استخـوان رسيده است |
فراقت ما را كشت. هجران تو ما را آتش زده. بیا، بیا.
جان بر لب و دل به جان رسيده است |
اين كارد به استخـوان رسيده است |
خدایا به حقّ آیات قرآن عظیم، همین ساعت امر فرج او را مقدّر بفرما.
به حقّ خاتم النبیین9، به همین زودی، چشم همه شیعه را به جمال نورانیاش روشن بفرما.
حواسهایتان جمع باشد، این چند شعر را از نظر آرامش مجلس خواندم. این كلماتی كه میگویم و خیلی سهل و ساده و عامیانه و عادی است، به عنوان سفارش، به عنوان یک برادر دینی خیرخواه بیغرض، كه به اصفهان، شرفیاب حضور شما شده است و میخواهد شما را تودیع كند و برود، این کلمات را به گوشتان بگیرید و برطبق آن عمل كنید. و به خدای عظیم قسم است كه اگر عمل كنید، خود شما روشن میشوید، یک چیزهایی میفهمید كه تا حالا نفهمیدهاید. خیلی روشن، دست و رو شسته، با كمال بیادبی میگویم، خیلی چیزهاست كه خیالش را هم نمیكنید و به متخیله شما هم خطور نمیكند. ولی اگر آنچه را كه عرض كردم، عمل كردید، روشن میشوید. حالا چی و چطور؟ آن دیگر بسته به اشخاص است و امكانات و فهم و ذوق و سلیقه و به درجه عشق و محبّت و... اینها مختلف است و حكم كلّی نمیتوان داد.
او به شما نزدیک است. او به شما مهربان است. گوش به آواز شماست. شیطان گولتان نزند. شیطان بین شما و بین امامزمان7 فاصله نیندازد. یک القائات خلافی را در نفس شما میكند که من میخواهم آن القائات را هم باطل كنم. گاهی شیطان در دل شما این مطلب را القاء میكند که: ای وای! من كجا و امامزمان7 كجا؟! من رو سیاهم، من خرابم، من معصیت كارم، امامزمان7 تف هم به صورت من نمیاندازد. اگر من بگویم یا صاحب الزمان، عوضِ لبیك، پاسخ مرا هم نمیدهد. اینها القائات شیطان است. مطلب اینطورها نیست.
آقایان! بچّههای شما مخالفت زیاد میكنند. ما خودمان هم بچّه بودیم، مخالفتهایی با پدرانمان داشتهایم. بچّه، زیاد پدر و مادر را معصیت و مخالفت میكند. شیشه در را میشكند، استكان را میشكند، هزار تا فضولی میكند، ولی با تمام این مقدّمات، باز صبح كه میشود، به پدرش میگوید: پولم بده. مادرش را فحش داده، لگد زده، هزار نوع صدمه به مادرش زده است، باز وقتی به خانه میرود به مادرش میگوید: برای من خوراک بیاور. مامان چی داریم؟ برای من بیاور. مامان پیراهن و زیرشلواری مرا بیاور. با پدرش مخالفت كرده است و پدرش هم از او رنج دیده است، امّا در عین حال میگوید: بابا! برای من دوچرخه بخر. بابا! كتاب و قلم و كاغذ برای من بخر. رویش به پدرش باز است و میگوید. بابا هم با اینكه از این بچّه بدش میآید، باز هم توجّه میكند، برایش دوچرخه میخرد، كاغذ و قلم میخرد، كتاب و كیف میخرد و پول تو جیبی به او میدهد. این درست است یا خیر؟! اغلب شما پدر هستید و بچّه دارید و در زمانی هم بچّه بودید و پدر داشتید.
به خدایی كه میپرستید، امامزمان7 از پدر به شما مهربانتر است. به خدایی كه میپرستید، باید روی شما به امامزمان7 بازتر باشد از روی شما به پدر و مادرتان. نمیگویم معصیت كنید. نخیر! نمیگویم مرتكب محرّمات بشوید، نمیگویم ترک واجبات و مستحبّات بكنید. در ارتكاب حرام، در ترک واجب، امامزمان7 رنجیده میشود، امامزمان7 مهموم و مغموم میشود. امّا با همه این مقدّمات، باز شما یتیمهایی هستید كه به منزله فرزند برای او هستید. فرزند معنوی او هستید.
به او بگویید: بده! همانطوری كه به پدرت میگویی بده، به حضرت بگو. درست توجّه كنید. من نمیگویم دعاها را نخوانید. نمیگویم زیارتها را نخوانید. دعاها و زیاراتی كه علامه مجلسی قدساللهسرهالقدوسی، در كتاب «تحفة الزائر» و «زاد المعاد» و «مزار» و «بحارالأنوار» نوشته است، بخوانید. خدا را قسم میدهم به حرمت پیغمبر9 و به حرمت دوازده امام و چهارده معصوم:، امشب از همین مجلس ما كه شب ختم آن است، طبقات انوار غیرمتناهی را به روح مطهّر خودش و پدرش عطا كند و شما را موفّق به استفاده روحانی از زیارت مرقد این بزرگوار بفرماید. این دعاها و زیارتها را بخوانید. امّا خوب گوش بدهید من چه میگویم. این را حلقه گوش خودتان كنید.
علما، آیات، حجج، آقایان مدرّسین، آقایان طلاب و محصّلین، سلسله جلیله وعّاظ و خطباء، آقایان منبریها! كه خدا به حقّ امامزمان7 همه طبقات شما را، عزیزتر و محترمتر از آنچه هستید بفرماید و سایه شما را بر سر این ملّت مستدام بدارد. به شما با كمال جرأت و جسارت و بیادبی میگویم، و به سایر طبقات، رجال اداری، كشوری، لشكری، رجال بازاری، تجار، كسبه، مخدرات محترمات، كه خدا به حقّ حضرت زهرا3 عزّت شما و ناموس شما و عزّ شما و دنیای شما را در زیر سایه ولی امر، مأمون و مصون بدارد.
به همه شما میگویم، مخصوصاً بچّهها به شما میگویم. بچّههای ده دوازده ساله، به شما میگویم. به همه طبقات میگویم: آقا همانطوری كه با پدر خودت رفتار میكنی، با امامزمان7 رفتار كن. همانطوری که خودمانی از پدرت میخواهی و حرف میزنی، با امامزمان7 حرف بزن و بخواه.
فهمیدید؟! هیچ آدابی مجو. امامزمان7 را از خودت دور نبین! آقازاده محصّل! پدرت و مادرت را در شبانهروز، سه چهار ساعت میبینی، صبح و شب میبینی، با كمال پررویی و با دل پرامید، به پدرت میگویی: آقاجان! فلان چیز را برایم بخر. آقاجان! فلان چیز را میخواهم. هر بیست و چهار ساعت همینطور با خود امامزمان7 حرف بزن. به خود امامزمان7 [قسم!] اگر راه دوستی و محبّت را اینطوری که من میگویم، راه انداختی، خیلی زود به مقاصد میرسی.
امامزمان7 دور نیست. امامزمان7 كر نیست. امامزمان7 به شما بیمهر نیست. این حرفی كه من میگویم روی بخار معده نمیگویم. پشت این حرف به كوه بند است. امامزمان7 به شما عنایت و لطف دارد.
به شیخ مفید نوشت: «لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ» ای برادر بالطف من! ای دوست محكم من! ای شیخ مفید! «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء»[1] نوشت: ای شیخ مفید! ما اهمال نمیكنیم یاد شما را. یعنی غالباً و دائماً در یاد شما هستیم. ما شما را فراموش نمیكنیم. ما رعایت و مراقبتِ شما را داریم. «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ» اهمال در مراعات و مراقبت شما نمیكنیم. دائماً مراقب شما هستیم. مثل پدری كه دائماً مراقب بچّههایش است، امامزمان7 مراقب شما شیعیان است. امامزمان7 شما شیعیان را فراموش نمیكند، به صریح توقیع منیعی كه از ساحت مباركش به «شیخ مفید» شرف نزول و عزّ صدور پیدا كرده است. از من بشنوید. دلیل طلبگی از من نخواهید. بروید در وادی عمل تا ببینید. گواه عاشقِ صادق در آستین باشد. این حلوای تنتنانی است، تا نخوری ندانی است.
تا وارد وادی عمل نشوید، این مطلب را نمیفهمید. آقا همانطور که به بابایت مینگری و میگویی بده؛ بگو. پدرم پسِ گردنم زده است. پدرم به بنده اخم هم كرده است. وقتی با پدرم حرف میزنم، رویش را ترش میكند، امّا در عین حال پدرم است. به پدرم نگویم، به چه كسی بگویم؟ پدرم باید برای من كت و شلوار و دوچرخه و ماشین و كتاب و دفتر و این حرفها را بخرد. پدرم برای این كار معین شده است، این است كه رویم به او باز است. به او نگویم، به چه كسی بگویم؟ والله امامزمان7 از او بالاتر است. بالله اگر با همین نظر بروید که: یابن العسكری! بَدَم، معصیت كارم، تو از من پرهیز میكنی، بس كه بدم با من ملاقات نمیكنی، به من چخ هم میگویی، سنگ هم میزنی، امّا با تمام این مقدّمات، سگ تو هستم. یا الله بده، استخوان بده.
میفهمید چه میگویم؟ سگ تو هستم. سگ تو را باید خودت استخوان به او بدهی، جلوی او یک لقمه نان بیاندازی، یا الله بده. امامزمان7 شاه شماست. امامزمان7 ارباب شماست. امامزمان7 پدر شماست. امامزمان7 معلّم شماست. امامزمان7 هر سمتی را كه هر بزرگی به شما دارد، امامزمان7 هم آن سمت را به شما و با شما دارد.
خدا او را مرجع و ملجأ و پناه ما قرار داده است. او كهف حصین است. خدا این كارهاش كرده است. یک قدری به او حرف بزن. در كوچه و بازار كه راه میروی، با او رسماً حرف بزن: آقا! مولا! گره در کار من است. یا الله این گره را باز كن. ای پدر روحانی! ای معلّم روحانی! ای پادشاه معنوی! ای آقا! نوكر به آقایش مراجعه میكند، رعیت به پادشاهش مراجعه میكند، شاگرد به استادش مراجعه میكند، فرزند به پدرش مراجعه میكند. هر سمتی را كه تو خیال كنی، آن حضرت دارد، به او مراجعه كن و حرف بزن.
به چه دلیل بین خودتان و امامزمانتان7 فاصله قائل شدهاید؟ یک هفته، یک ماه، همینطور خودت را لوس كن، نونوركن، با او پیوند بگیر. آن وقت ببین چه بر سرت میآورد؟ این کارها پیوند تو را با حضرت محكم میکند، دل مبارک حضرت را به تو متوجه میكند.
یک دسته اعمال هست كه خود این اعمال در دل شما ایجاد محبّت به امامزمانتان7 میكند و این اعمال توجّهات خاصّه امامزمانتان7 را به شما بیشتر میكند، این دسته از اعمال را هم بجا بیاور. آنها چیست؟
یكی دعاست. آقا، نوكر در حقّ اربابش دعا میكند. كلفت و نوكر، در حقّ اربابشان دعا میكنند كه خداوند او را به سلامت داشته باشد و زنده نگه دارد تا سر سفره ارباب بچرند. وظیفه كلفت و نوكر است كه در حقّ اربابش دعا كند. بچّهها در حقّ پدر و مادرشان دعا میكنند كه خدا آنها را سالم نگه بدارد، تا در سلامتی آنها، اینها سورچرانی كنند و زندگی كنند و خوش بگذرانند. درست است؟
حضرت ارباب شماست و آقای شماست و پدر شماست. شاگرد، وظیفه دارد در حقّ استادش دعا كند. در «آداب المتعلمين» نوشته شده است. شاگردها باید در حقّ معلّمین خود دعا كنند. امامزمان7 معلّم واقعی است، بایستی در حقّ او دعا كنید. با همین زبان عامیانه و با همین زبان پدر و مادری خودت دعا کن. اگر تركی، به تركی، اگر فارسی، به فارسی، اگر عربی، به عربی، اگر هندی هستی، به زبان هندی، به هر زبان پدر و مادریات، همانطوری كه برای پدر و مادرت دعا میكنی، همانطوری كه برای برادر و بچّههایت دعا میكنی، دعا کن. هیچ ترتیب و آدابی مجوی. آداب لازم ندارد، با همان زبان عامیانهات بگو: خدایا! عمر امامزمان7 را زیاد كن. خدا! وجود مباركش را سالم نگهدار. خدا! غمها را از دلش دور كن. خدایا! اولاد و بستگان و منسوبین او را حفظ كن.
این دعاهایی كه به شما گفتم، ساده و عامیانه، به زبان پدر و مادری و با همان لهجه پدر و مادری دعا کن. همانطوری كه برای بچّه و پدر و مادرت دعا میكنی، همانطور هم برای امامزمان7 دعا كن. حالا اینجا حرف علمی خیلی هست، نمیخواهم وارد مباحث علمی بشوم. میخواهم ساده بگویم و بروم. فعلاً برای این كار از من منطق نخواهید، آنچه كه میگویم، آویز گوش كنید و عمل كنید.
دعا كنید: «اللهم كن لوليك الحجه ابن الحسن ...»[2] امام صادق7 چندین سال قبل از ولادت امامزمان7 ما، برای امامزمان7 ما دعا میكرده است. كتابهای دعا را نگاه كنید. این دعا در شب بیست و سوم ماه مبارک از ناحیه امام صادق7 ذكر شده است و شما این دعا را دائماً بخوانید. در قنوت نماز آزاد هستید، که هر دعای كه میخواهید بخوانید، عربی باشد یا فارسی.
آقایان اهل علم! «المُصَلّي مُناجٍ رَبَّهُ»[3] نماز موقع خلوتی است كه بین بنده و خدا حاصل شده است. موقعی است كه دربار الهی، بار داده به بنده و گفته بیا بنده جان، در این موقع خلوت است، هرچه بگویی گوش میدهم. لذاست كه «قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ»[4] شده است، لذاست كه «خیرُ موضوع» شده است، لذاست كه «معراجُ المؤمن»[5] شده است، لذاست كه «المُصَلّي مُناجٍ رَبَّهُ» شده است. در آنجا خدا خوب گوش میدهد. همه وقت خدا «سمیع الدعاء» است، ولی در نماز بیشتر است. در دعای دست نمازتان، این دعای بر سلامتی امامزمان7 را كه مأثور از امام صادق7 است. بخوانید، گناهش به گردن بنده، ثوابش مال شما، ضررش مال بنده، ربح و سودش مال شما. این دعا چند خط است:
«اللَّهُمَ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَّةِ بْنِ الحَسَن صَلَواتُكَ عَلَیهِ وَ عَلَی آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلًا.»
پنجاه بیت شعر فارسی را از حفظ میکنید یک خط هم عربی حفظ کنید. در قنوت نمازتان این دعا را بخوانید. علماء، محصلین، طلاب علوم دینیه! این دعا را بخوانید. تجّار، ابرار، كسبه بازار، مخدّرات محترمات، در دعای دست نمازتان برای سلامتی ولی امرتان دعا كنید.
به حقّ خدا قسم! این اعمال توجّه امامزمان7 را بیشتر از آن مقدار عمومی كه دارد، جلب میكند. فهمیدید چه گفتم! با زبان پدر و مادری، همانطوری كه اینجا پای منبر نشستهاید، خوشتان آمده است، میخواهید دعا كنید در حقّ بیمارت، در حقّ پدرت، در حقّ مادرت، در حقّ برادرت، در حقّ پسرت، الآن همانطور در حقّ امامزمان7 دعا كن: خدایا عمرش بده. خدایا سایهاش را نگهدار. خدایا دلش را خوش كن. خدایا غم را از او دور كن. خدایا بلا را از او دور كن. همان کاری را كه برای بچّه و پدرت میكنی، با زبان عامیانه بكن. شب و روز و كوچه و بازار و مسجد و معبد و... تفاوتی نمیكند.
دوم اینکه برای او صدقه بده. مگر او محتاج به صدقه ماست؟ مگر او محتاج به دعای ماست؟ ما که هستیم که صدقه و دعای ما اثر داشته باشد؟ این حرفها را كنار بگذار، همهاش درست است. او محتاج به ما نیست، وظیفه ما این است. صدقه و دعای ما ممكن است مؤثّر هم بشود و خدای متعال به بهانه دعای ما، غمی را از او برطرف كند، به بهانه صدقه ما، یک بلایی را از او و بستگانش برطرف كند. هیچ مانع علمی و عقلی ندارد. صدقه بدهید. همه وقت هم صدقه بدهید. صدقه منحصر به آخر هفته نباشد.
به آنچه كه میگویم، عمل كنید والله خیر میبینید مردم. هر صبح از خانه كه بیرون میآیید، به مقدار مقدورتان، یک قران است، دو قران است، كمتر است، بیشتر است، هر صبح، اوّل كار، صدقه برای سلامتی امامزمان7 بدهید. هر شب كه بر میگردید صدقه برای سلامتی امامزمان7 بدهید، ولو یک ریال، ولو ده شاهی.
سوم، به نیابت او زیارت بروید. فرض كنید او فرموده است: برو سر قبر عمّهام، حضرت معصومه3 زیارتی بكن. اینطور فرض كن كه خودت از حضرت پول گرفتهای و به نیابت از حضرت برای زیارت میروی. و این عمل، آثار عجیبی دارد که حالا فرصت نیست شرح و بسط آن را بدهم. اصلاً تو را تغییر میدهد. همان آن، ماهیت تو را عوض میكند. خودت خواهی فهمید كسیكه نایب امامزمان7 شده، دیگر در سفر نیابتی امامزمان7 به زن مردم نگاه نمیكند. كسیكه نایب امامزمان7 است، دروغ نمیگوید. كسیكه نایب امامزمان7 است به آوازهای لهو و لعب گوش نمیدهد. كسیكه نایب امامزمان7 است، حرام نمیخورد. اینها مدام در قلب تو القاء میشود و القاء میشود. خود اینها تو را تهذیب و تربیت میكند. این یک اثر است كه گفتم، و آثار دیگری هم دارد که حالا مقتضی نیست و وقت كم است.
چهارم، به نیابت امامزمان7 شبهای جمعه برای زیارت قبور مؤمنین و اولیاء الله به قبرستان «تختفولاد» بروید. این تختفولاد جای عجیبی است. آن قدر روحانیت دارد كه خدا میداند. بعد از «وادی السلام» نجف معلوم نیست جایی پر روحانیتتر از تختفولاد باشد. شب به شب جمعه، به نیابت امامزمان7 به زیارت مؤمنین تختفولاد بروید.
سر قبر این بزرگوار -علامه مجلسی- بروید. امامزمان7 او را دوست میدارد. به حرفهای بچّهگانه و مزخرف و مهمل، چهار تا بچّه لب و دهان ناشور، گوش ندهید. او، خودش و پدرش مورد نظر امامزمان7 است. البته ادّعای قطعی نمیكنم، ولی بعید نمیدانم كه حضرت بقيةالله7 اینجا سر قبر این پدر و پسر تشریف آورده باشند و فاتحه خوانده باشند. هیچ بعید نمیدانم. این مقامی هم که این کنار است و مدّعی هستند مقام حجّت است، بعید نیست که حضرت تشریف آورده باشند. به نیایت از امامزمان7 سر قبر این بزرگ نوكر آلمحمد: برو و یازده (قُل هُوَ الله) و هفت (إنّا أنزلناه) به نیابت امامزمان7 بخوان.
پنجم، یک پرده بالاتر بگوم: اگر مكّه واجب و حجّةالاسلام خودت را رفتهای، به نیابت امامزمان7 یک سفر مكّه برو. این آخری، آثاری دارد. این نیابتِ حجّ، یک بركاتی دارد. تا نروی نمیفهمی.
ششم، كلیه اعمال خیریه و مستحبّهای كه دارید به نیابت حضرت انجام دهید. به عیادت مریض میروید، به نیابت حضرت بروید. صله رحم میکنید، به نیابت از حضرت بکنید. زیارت اهل قبور میروید، به نیابت از حضرت بروید. كلیه مستحبّات خودتان را به نیابت از امامزمان7 كنید. افسوس که وقت تنگ است و نمیتوانم اینها را شرح بدهم.
شرح اين هجران و اين سوز جگر |
اين زمان بگـذار تا وقـت دگـر |
نذر میكنید، برای حضرت بكن. در راههای خیر پول میدهید، به نیابت حضرت بده.
در این شهر، من بدون تعارف و بدون مجامله میگویم. حاجتی به شما ندارم، تملّق هم نمیگویم، آنچه كه فهمیدهام میگویم. من چند چیز در این ده دوازده روز در این شهر فهمیدم كه مرا خوشحال كرده و با نشاط و شادی میروم و دعا برای عموم شما میكنم و امیدوارم متقابلاً مشمول دعاهای شما هم باشم.
اولاً در سلسله روحانیت این شهر، در جمیع طبقاتشان، یک حال الفت و یکرنگی و دوستی و صفا دیدهام كه در بعضی از شهرها نیست و این خیلی قیمت دارد. در سلسله جلیله خطباء و وعاظ و منبریها، یک حال مهربانی و هماهنگی دیدهام كه در بعضی جاها نیست. در سلسله طلاب و محصّلین علوم دینیه، یک جدیت و جنبش و صلاح و صفایی دیدهام، كه خیلی قابل ستایش است. اینها چیزهائی است كه در این شهر مشاهده كردهام.
علاوه، مؤسسات خیریه متنوع در این شهر دیدهام كه در كمتر شهری است. البته اصفهان باید هم اینطوری باشد. اصفهان شهری است كه صد و هشتاد تا دویست سال تحت تربیت علمای بزرگ بوده است. مركز فرماندهی ایران بوده است. هم از جنبه مادّی و سیاسی و هم از جنبه روحانی. اصفهان كسانی مثل «مجلسیین» را به ما داده است. اصفهان مثل «شیخ بهائی» را به ما داده است. اصفهان مثل «میرداماد» و «میرفندرسك» به ما داده است. اصفهان مانند «فیض» را به ما داده است. اصفهان مانند «صدرالمتألهین» را در فلسفه به ما داده است.
غرض، جای عجیبی است و باید هم همینطور باشد. خیرات و مبرّات متنوّعهای كه در اصفهان دیدهام، مرا شاد كرده است؛ مثل «سازمان احمدیه» که سازمان و مؤسسه مفید مذهبی است با نظم و اصول صحیح.
خدایا به حقّ پیغمبر9 به آن مبادی و مبانی اوّلیه و نگهبانان فعلی آن، طول عمر، توفیق كامل و تأیید شامل عطا بفرما. خدایا به حقّ محمّد و آلمحمّد: هركس این سازمان را به پا کرده و بنا كرده است و هرکس نگهداری میکند و هركس كمک مالی و معنوی و قدمی و قلمی و زبانی و پولی میكند، به حقّ صاحبالزمان7 طول عمر، عزّت كامل و سعادت شامل به آنها عطا بفرما.
مؤسسات خیریهای دیگری را دیدهام، یکی از دیگری بهتر. آن مؤسسه «ابابصیر» که برای كر و لالها بود وقتیكه رفتم واقعاً من را زنده كرد. موقع برگشت یک عدّه از بچّههای كور را آورده بودند و آنها سرود میخواندند، حظّ بردم. خدایا به عزّ محمّد و آل محمّد: قلب و دل مؤسّسین این دو مؤسّسه را و هركس به آنها كمک كرده، از كوری و كری و لالی ظاهری و معنوی حفظ بفرما. هركس در این راه قدمی برداشته و بر میدارد و یا یک ریال داده و میدهد، مطابق شأن خودت در دنیا و آخرت به او اجر جزیل و ثواب جمیل عطا بفرما.
هر یک از این مؤسّسات قیمت ندارد. قیمتش اندازه ندارد. (وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا)[6] من در این مؤسسه كر و لالها كه رفتم، بعد در آن دفتر یادداشت، این كلمه را نوشتم: این سازمان انسان درست كن است. در قرآن خدا میفرماید: (خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيان)[7]، ممیز انسان و حیوان بیان است. این كر و لالها تا بیان ندارند، مثل حیوانات گنگ هستند. اینجا، آنها را دارای بیان میكنند. حرف میزدند با من به انواع مختلفه. گفتم: ممیزات انسانیه را در بچّههایی كه حیوان هستند، نمو میدهید و انسانشان میكنید. در آن مؤسّسه محترمه «ابابصیر» حظ كردم. كورها را مثل چشمدارها، هم خوانا میكنند، هم دانا میكنند، هم اهل صنعت و هنر میكنند. خدا به عزّ محمّد و آل محمّد: هركس به قدر یک سر سوزن، در این مؤسسات دخالت كرده و كمک كرده است، خودش و اولادش و اعقابش را از هر بلائی حفظ بفرما. به هر نعمتی متنعّم بفرما.
خدا سایه این علما و روحانیین و این خطباء و گویندگانی كه مؤسّس اوّلیه این سازمانها بوده و هستند، بر سر همه ما مستدام بدارد.
در طی همین مدّت، مؤسسات دیگر، حسینیهها، مسجدها و سازمانهای دیگری را دیدم که اگر بخواهم شرح دهم، مثنوی هفتاد تن کاغذ شود. تا این دیروز یک مؤسسه دیگری را دیدم که جلب نظر مرا كرد. یک مؤسسهای كه از اسمش پی به مسمّایآن میبرید. یک مؤسسهای كه اسمش و شرح النفس آن پیوستگی به امامزمان7 شما دارد. مؤسسه درمانگاه «عسكریه7» و زایشگاه «نرجسیه3» كه در آخر خیابان احمدآباد است. اوّلین قدمی را که برداشتهاند، توسط آن مؤمنِ عاقبت به خیر بوده كه زمین را داده است، كه خدا به حقّ پیغمبر9 در بهشتِ عنبرسرشت، کنار قصر خاتمالنبیین9 یک قصر غیرمتناهی از جلال و جمال به او عطا كند. بعد از اینکه ساختمان در آن زمین بنا میشود میگویند اسم آن را چه بگذاریم؟ به نفس آنها القاء شده که نام حضرت عسکری7 پدر امامزمان7 نامیده شود و درمانگاه «عسكریه7» شده است. به به! شرح و لفظش میگوید که حقیقت ماهوی آن چیست. بعد آمدهاند برای ساختن زایشگاه، که اصفهان لازم دارد. لزوم حتمی و واجب است كه زایشگاهی باشد كه مطابق جهات شرعی، زنان مسلمان در آنجا به راحتی وضع حمل كنند. چه نام بگذاریم؟ آن را به نام مادر امامزمان ارواحنافداه، زایشگاه «نرجسیّه3» نامیدهاند. در یک سازمانی كه اسم پدر امام زمان7 و اسم مادر امام زمان7 بر آن است، یقین بدانید که از اسم پدر و مادر، اسم پسر -حضرت مهدی7- متولد میشود. یقین بدانید امامزمان7 به آنجا توجّه دارد.
و بعد به آنجا رفتم. حظ كردم. عدّهای زنها و بچّهها و مردهای فقیر و بیبضاعت، همینطور در رفت و آمد بودند. یک عدّه میرفتند و یک عدّه میآمدند. یک نفر بچّهاش را بغل گرفته است و میآید و یکی دست بچّهاش را در دستش گرفته و میرود. آنکس كه دارد میرود، خدا خدا میكند و آنکس كه برمیگردد، دعا میكند. حظ كردم. كیف كردم. بهره و لذّت بردم.
اینجا یک كلمه بگویم: اگر خدای نكرده، الآن كه رفتید خانه، به یک درد دل و درد استخوانی مبتلا شوید، چه حالتی دارید؟ دنیا در نظر شما تاریک میشود. بچّه شیرین شما مبتلاء شود و شروع كند به داد و فریاد كردن، دنیا برای شما تاریک میشود. حالا اگر كسی بیاید و یک دوایی یا دعایی بدهد و شما را خلاص كند، چقدر خوشحال میشوید؟ بچّهات را خلاص كند و به حال بیاورد، چقدر منبسط میشوید؟ خودتان را به جای آن مریضهایی بگیرید كه میروند و میآیند.
كارمندان بسیار خوبی هم دارد. دكترهای باایمان، تحت نظر آقای دكتر نوری و دکترهای دیگر، برای خدا وقت پرقیمت خود را صرف میكنند و آنجا میآیند و فقرا را معالجه میكنند. و یک محلی هم پر از دارو تدارک دیده بودند و ... خدایا به حقّ پیغمبر9 هركس در این راههای خیر قدم برمیدارد، مخصوصاً آن دكترها را، از بیماری معنوی و ظاهری حفظ بفرما.
چطور دوستانه و مخلصانه و صمیمانه معالجه میكند، نسخه مینویسد، نسخه را میبرد پیش داروفروش و دوای مجانی میگیرد. میدانید این کار چقدر اجر دارد؟ میدانید در نظر خدا این چقدر قیمت دارد؟ خدا میداند و اجر و ثواب این عملی كه شده است. به هریک مریضی كه شفا پیدا كند، خدا اجر حیات همه بشر را به دكتر و كارمند و داروفروش و مؤسّس اوّلیه از عالم و غیرعالمش، به آن كه زمین را داده، به آنكه یک آجر داده است و به همه، اجر و پاداش حیات بشر را عطا خواهد فرمود. خیلی حظّ كردم. بر اساس آن اسكلت اوّلیهای كه ریختهاند، تقریباً میتوانیم بگویم سه چهار برابر فعالیت كنونی را گنجایش دارد. از آقایان دكترها پرسیدم اغلب بیماران كه به شما مراجعه میكنند چند نفر هستند؟ فرمودند: یک روز داریم تا صد و هشتاد نفر، یک روز هم داریم صد و ده بیست نفر. معدلش روزی صد و چهل پنجاه بیمار آنجا میروند و معالجه مجانی میشوند و داروی مجانی میگیرد و بعد از چند روز خوب میشوند. این چقدر ثواب دارد؟ خدا میداند.
بنده بنا نداشتم در این مباحث صحبت كنم، ولی اینجا كه وارد شدم دیدم اسم، اسم پدر امامزمان7 و مادر امامزمان7 است. سایه روحانیّت حضرت نرجس خاتون3 مادر امامزمان7 اینجا افتاده است. اسم، اسم حضرت عسكری7 پدر امامزمان7 است، سایه پدر امامزمان7 افتاده، گفتم مسلماً این مورد نظر مولایم امامزمان7 است و بر من واجب و فرض است كه به عموم برادران اصفهانی خبر بدهم.
آقایان، برادران، اخیار، ابرار که در این شهر خیلی هستید و خیلی هم كارهای خیر میكنید، خدا به همه شما اجر جزیل، پاداش جمیل، در دنیا و آخرت، مطابق شأن خودش مرحمت بفرماید. این مؤسّسه، مورد نظر امامزمان7 است. میخواهید صدقه برای امامزمان7 بدهید، میخواهید نذر برای امامزمان7 كنید، میخواهید پول در راه امامزمان7 خرج كنید، این راه است. بروید، از یک آجر تا هزار آجر، از یک كیسه سیمان تا هزار كیسه سیمان، از یک کیلو آهن تا صد تن آهن و سایر لوازم و مخارجی كه دارد، شراکت کنید. اگر یک آجر كمک كنید تا این ساختمان برپاست و این كارها در آن بشود، در اجر و ثوابهای غیرمتناهی آن شریک خواهید بود.
خواهش من از شما این است بروید یک نگاهی آنجا بكنید. هر کدام از ابرار و اخیار و علما، بروند نگاه كنند و برگردند، خودتان به شوق میافتید. اگر بخواهید در راه امامزمان7 پولی را خرج كنید، غیر از سهم امام که واجب است آن را بدهید، این كار خیر است. فرض كنید حضرت صد تومان به تو دادهاند و گفتهاند: این را ببر بده، به این محلّی كه به نام پدر و مادرم است. صد تومان به نیابت حضرت ببرید بدهید، هزار تومان ببرید بدهید، صد ریال ببرید بدهید، پنج ریال ببرید بدهید و... برو آنجا با زبانت كمک كن، به قلم و قدمت كمک كن، به نیابت امامزمان7 و در تمام اعمال خیریه خود، خودتان را از امامزمانتان7 نایب كنید.
دیگر بس است. هم شما خسته شدید و هم من خسته شدم، بر شما دعاست. تعظیم و تجلیل امامزمان7 و تحبیب آن بزرگوار را و وارد كردن محبّت او در قلوب شیعیانش را فراموش نکنید. دعا كردن برای سلامتیاش، صدقه دادن برای حفظ و سلامتیاش. كارهای خیر به نیابت او را فراموش نكنید. یک قطره از این طرف میآید، یک قطره از آن طرف میآید، یک مرتبه میبینید، ده تا، بیست تا، قطره جمع شد، یک لوله آفتابه آب شد. ده لوله آفتابه آب، یک نهر كوچک میشود. ده تا نهر، یک رودخانه میشود. ده تا رودخانه یک دریاچه میشود. رمزها در این کلمات من خفته و نهفته است. حالا دیگر وقت نیست. چند دعا میكنم، آمین بگویید.
امشب میخواهم همه شما را، مخصوصاً سادات و علمای سادات را، ببرم در خانه فاطمه زهرا3، مادرتان. از زبان شما، از امامزمان7 هم دعوت میكنم، آن بزرگوار هم تشریف بیاورد. برویم خانه مادرش فاطمه3، سادات ذویالعزّ و الاحترام، خودتان را مهیا کنید. مادرتان بیمار است، مادرتان در آزار و ناراحت است. یا بقیه الله! ما میخواهیم به عیادت مادرتان برویم، شما هم تشریف بیاورید.
خدایا به حقّ فاطمه زهرا3 هركس در این كارهای خیر و مؤسسات خیریه دخالتی كرده و کمکی کرده است، به او اجر جزیل، پاداش جمیل، در دنیا و آخرت مرحمت بفرما. آنهایی هم كه از این بزرگوار -علامه مجلسی- تعظیم و تجلیل كردهاند، قبرش را آباد كردهاند، اطراف قبرش را معمور كردهاند، به زیارتش میروند، نذورات و صدقات میدهند، به حقّ صاحبالزمان7 به آنها هم اجر جزیل عطا بفرما.
آقایان علما، سادات، آیات الهی، جلو بیفتید. سیدها دنبال سر علمای سیّد بیفتید. همه دنبال سر آنها بروید. مخدّرات، در میان شما زنان علویه هم هستند، آنها جلو بیفتند. دنبال سر آنها بروید، خانه مادرتان فاطمه3. بی بی در بستر بیماری افتاده. آی امان ... آی امان ... گاهی از این پهلو به آن پهلو میغلطد...
من میگویم، سیّدها بلند بنالید. امشب اصرار دارم، ناله سادات باید بلند بشود.
همچنانكه از این پهلو به آن پهلو میغلطد، دستش را به پهلو میگیرد.
ای وای. همه شما به گریه آمدید، خوشا به احوال شما، در حضور امامزمانتان7 گریه كنید، آن هم کنار بدن مادرش فاطمه3، میدانید چرا پهلو درد میكند؟
میگویم، غیر سادات هم بلند بنالند: از آن ضربت در نیمسوخته، یا الله ... اجر همه شما با فاطمه زهراء3.
برویم كنار بستر. سیدها جلو بروید، دخترهای فاطمه3 جلو میروند ... میخواهند صورت مادر را ببوسند. اینجاست که باید دست و سرِ همه خدمت کند. همین که نزدیک میروند میبینند صورت مادر كبود است... یا الله ...
یک كلمه دیگر بگویم، دادتان بلند شود. زنها! درست نگاه كنید، همین كه نگاه كنید، میبینید گوشواره به گوش مادر نرم شده است... ای امان!...
این کلمه را که میگویم باید هر سیدی که نشسته باید بسوزد ... همین که نزدیک میروید و میخواهید زیر بغل بیبی را بگیرید، میبینید بازوی مادرتان ورم کرده است. ای وای...
این صیغه استغفار را همه بخوانید: «أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ.»
خدا ده دوازده شب است که گداها در خانهات میآیند، به ذات احدیّت خودت، به عزّت فاطمه زهرا3، به حرمت این بیبی، امشب دستهای ما را تهی و خالی از درگاهت برنگردان. یک آهنگ بخوانید و با صدای بلند، که دلهای شما را تکان بدهد، بخوانید:
(بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحيم @ أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء)[8]
باسمك العظيم الأعظم الأعزّ الأجل الأكرم؛ بموالينا المعصومين و بساداتنا الاطهرين و بمولانا و سيدنا الحجة المنتظر و امامنا الثاني عشر7، این كلمهای كه میگویم بیخود نیست، عمل کنید، چهل نوبت بلند: «يا الله...»
خدایا به آیات قرآن مبین و به سرّ سینه امیرالمؤمنین7 -كه یک پرده از اسم اعظم در نقطه ملكوت است- و به ارواح ائمّه طاهرین: و به عصمت حضرت صدیقه3 همین ساعت امر ظهور امامزمان7 را اصلاح بفرما. به زودی چشمهای رمقدیده ما را به جمال نورانی آن بزرگوار روشن بفرما. دلهای افسرده ما را به طلوع آن نیّر اعظم، خوشحال و خرسند فرما. ما را به نماز جماعت و امامت صاحبالزمان7 سعادتمند فرما. دلهای این جمع را از محبّت و ولایت امامزمان7 مملوّ و سرشار بفرما. دل مبارک امامزمان7 را از ما بدهای عاصی و طاغی خرسند فرما. سایه عزّ و جلالش را بر سر ما و همه مسلمانان مستدام بدار. تمام ملل اسلامی، در شرق و غرب و آفریقا و پنج قطر دنیا، هر مسلمانی در هر نقطه روی زمین است، خاصه شیعیان، در پناه امامزمان7 عزیز و سالم و محترم و در امن و در امان بدار. آنها که به ملل اسلامی و کشورهای اسلامی، سوء نظر دارند، به حقّ صاحبالزمان7 همه آنها را ذلیل فرما. مسلمانان، خاصه شیعیان را عزیز بدار. روحانیّت شیعه را به حقّ صاحب الزمان7 معظم و محترمتر از اینچه که هست، بدار. به حقّ صاحبالزمان7 سایه امامزمان7 را بر سر روحانیین ما در هر نقطهای که هستند، آیات عظام نجف، آیات عظام قم، آیات عظام اصفهان و خراسان و سایر بلاد، مستدام بدار و سایه بلندپایه آنان را بر سر ما مستدام بدار. خطبا و گویندگان دینی ما را در پناه امامزمان7 از هر گزندی، از هر خطا و اشتباهی در گفتار، حفظ بفرما. نوکران امام حسین7 را به عظمت و بزرگی آقای آنها -سیدالشهداء7- بزرگتر از آنچه که هستند بدار. خیر و برکت را به بازار و کسب و کار کسبه و تجّار، روز افزون بفرما. در هر بازاری که اسم امام حسین7 برده میشود و به نام او مجلس عزا برپا میشود، خیر و برکت زمینی و آسمانی، از در و دیوار به اهل آن بازار عطا بفرما. کیل و ظرف ما را به برکات سیدالشهداء7 پر خیر و روزافزون بفرما. بیماران ما را شفای عاجل و کامل کرم بفرما. بیمارهای غریب، بیمارهای فقیر، بیمارهای بیکس، که کنج بیمارستانها افتادهاند، و به خانهها افتادهاند شفا عنایت بفرما.
[1]. الاحتجاج، ج 2، ص 497
[2]. الکافی، ج 4، ص 162
[3]. مصباح الشریعه، ص 111
[4]. الکافی، ج 3، ص 262
[5]. بحارالأنوار، ج 79، ص 247
[6]. مائده: 32
[7]. رحمان: 3-4
[8]. نمل: 62