مجموعه سخنرانی های مرحوم خادم الحجه

  • خلاصه: 1. حروف مقطّعه قرآن: اسرار، تفسیرها و ارتباط با اسماء خداوند است که در کتب سابق نبوده است. 2. رمزگشایی حروف مقطعه قرآن و دانش علی علیه‌السلام در تفسیر آیات.

أَعُوذُ بِاللهِ‏ مِنَ‏ الشَّيْطَانِ‏ الرَّجِيم‏

بِسْمِ‏ اللهِ‏ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

الْحَمْدُ لِلهِ ‏رَبِ‏ الْعالَمِينَ‏؛ بارِئِ الخَلائِقِ أجْمَعينَ؛ وَ صَلَّي اللهُ عَلي سَيِّدِ الأنْبِياءِ وَ المُرْسَلينَ، حَبيبِ إلهِ العالَمينَ وَ خاتَمِ النَّبيّينَ، أبِي القاسِمِ مُحَمَّد، وَ عَلي أهْلِ بَيْتِهِ الأطْيَبينَ الأنْجَبينَ، الهُداةِ المَهديّينَ، سِيَّما مَوْلانا وَ سَيِّدِنا الإمامِ الْمُبينِ وَ الكَهْفِ الحَصينِ وَ غِياثِ المُضْطَرِّ المُسْتَكينِ وَ خاتَمِ الأئِمَّةِ المَعْصوُمينَ. صاحِبِ الهَيْبَةِ العَسْکَريَّةِ وَ الغَيْبَةِ الإلهِيَّةِ، مَوْلانَا وَ سَيِّدِنا و أمامِنا وَ هادِينا بِالْحقِّ القائِمِ بِأَمْرِكَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلى أعْدائِهِمْ أَبَدَ الآبِدينَ وَ دَهْرَالدّاهِرينَ.

(وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤمِنُون)[1]

قرآن داراى وجوه كماليّه است. گفتگوى امسال در اين چند روزه در وجوه كمالى قرآن بود.

يكى از وجوه كماليّه قرآن مسأله حروف مقطعه قرآنيه است. اگر به ساير صحف و كتبى كه به انبياى قبل نسبت مى‏دهند -از قبيل  پنج سفر تورات و كتاب‌هاى انبياى ديگر مثل حبقوق و ارميا و اشعيا و سليمان و داود و چهار انجيل با رساله‏هاى حوارييّن، كه اين‌ها را ملّت نصارى و يهود كتب آسمانى مى‏دانند- مراجعه شود، مشاهده می‌شود که همه اين كتاب‌ها از اين كمال محرومند؛ يعنى شما در اين كتب، حروف مقطّعه نمى‏بينيد. اين حروف مقطّعه كه در رؤوس سور قرآنی واقع شده، مثل (الم)[2]، (المر)[3]، (حم)[4]، (حمعسق)[5]، (طسم)[6]، (ن)[7] و (ق)[8] فقط در قرآن است و در كتاب‌هاى آسمانى كه به انبياى قبل نسبت مى‏دهند، وجود ندارد. اين هم ساده و بى‏حساب نيست. بى‏حساب نیست که خاتم‏النبيّين مدّعى شده است که تمام بشر الى يوم المحشر را تربيت می‌كند و مى‏گويد قرآن كتاب خدا و مهيمن بر تمام كتب است. راست هم مى‏گويد. اين كتاب مملوّ از جواهر و لعالى پرقيمت است. اين قرآن همين‏طور بى‏حساب نگفته: (الم). چرا نگفت الف ب جيم؟ چرا نگفت الف دال شين؟ خوب يک‌جا همین‌جور گفت: (الم) چرا جاى ديگر گفت‌(المر)؟ اين پشکل سوسک سياه شيرازى، اين مجنون در تفسير سوره يوسفش مى‏خواهد از قرآن تقليد كند و لذا گفته است: «تا غين فاء».[9]

امّا قرآن حساب دارد. روى حساب گفته است: (الم @ ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيه)[10] اين‌ها را بى‏خود جمع نكرده و اسرار و رموزى است. مثلاً مى‏گويد (ق @ وَ الْقُرْآنِ الْمَجيد)[11] چرا نگفته: «ل و القرآن المجيد»؟ چرا نگفته: «ج و القلم و مايسطرون»؟ اين‌ها نكته‏ها دارد. اين حرف‌هايى كه در سر سوره‏ها ذكر شده حساب دارد. اگر كسى كليد و رمزش را داشته باشد، تلگراف‌هاى رمزى را بداند، خيلى (کارها) مى‏كند. كسى‌كه كليد آن حروف و تشتّتات حروف را بداند، چيزها مى‏فهمد. «إِنَّ فِي حُرُوفِ الْقُرْآنِ الْمُقَطَّعَةِ لَعِلْماً جَمّاً» [12] در ميان حروف مقطّعه قرآن، علوم فراوانى است. اين حديث را علاّمه مجلسى در «بحارالأنوار» و مرحوم فيض كاشانى در «تفسير صافى» از امیرالمؤمنین7 نقل کرده‌اند که فرمود: «إنَّ لِكُلِّ كِتابٍ صَفوَةً وَ صَفوَةُ القُرآنِ حُرُوفُ التَّهَجّي»[13] هر كتابى يک عصاره و خلاصه و نقاوه‏اى دارد. خلاصه و صفوه و جوهر قرآن حروف مقطّعه قرآنيّه است. يک دريا علم اين‏جا ريخته و در اطرافش خيلى حرف‌ها گفته‏اند. مسّلماً اسم اعظم خدا از اين حروف تركيب مى‏شود.[14] حروف مقطّعه قرآنيه مكرّر خيلى دارد مثلاً در اوّل سوره بقره (الم) ذكر شده و در اوّل سوره آل عمران فقط یک راء اضافه شده است: (المر).

اگر حروف مقطّعه قرآن را جمع كنيد و مكرّراتش را بيندازيد، اين چهار كلام در مى‏آيد: «صراط علّى حقُّ نمسكه» صراط على حقّى است كه ما به آن متمسّک می‌کنیم. اين سخن را ارباب حروف در آورده‏اند. اين حروف مقطّعه داراى اسرار عجيبى است و در معناى اين حروف بين بزرگان اختلاف شده است. مخصوصاً سنّی‌ها در این حروف، زياد چرت و پرت گفته‏اند. باز ما شيعه‏ها دستمان به جايى بند است. اسمى از ابوبكر و عمر و عثمان نيست. آن‌ها چى مى‏دانند؟ سنّی‌ها تابع ابوبكر و عمرند، آن‌ها را چه به اين حرف‌ها؟ آن‌ها را چه به قرآن؟ اين‌ها حروف مركّبه قرآن را نمى‏فهميدند، دیگر چه رسد به حروف مقطّعه‏اش. وقتی خود عمر چيزى نمى‏فهمد، پيروانش چه مى‏فهمند. بر خلاف آن‌ها، شيعه اثنى‏عشريّه كه كليد مفاتيح علم قرآن در دست پيشوايانشان هست، بر فرض همه را نخواهند پخش كنند، امّا از گوشه و كنار یک چيزى براى ما گفته‏اند. در حروف مقطّعه اقوالى است كه از روايات شیعه مستفاد مى‏شود، و ما کاری به سنّی‌ها نداريم.

يكى از اقوال در حروف مقطّعه، اين است. اين حروف مقطّعه نشانه‏اى از اسم‌هاى خداوند هستند و بعضى از آن‌ها كه با بعضى دیگر تركيب شود، اسم خدا در مى‏آيد. مثلاً (الر)، (حم)، (ن). (حم) در سوره دخان، و (ن) در سوره والقلم، و (الر) از سوره ديگر. اگر اين سه را با هم تركيب كنى، الرحمن مى‏شود.[15] اگر ساير حروف را به تركيب‌هاى ديگر تركيب مى‏كنند، اسماء دیگر خدا را بيرون مى‏آورند. اسم اعظم را هم از همين جا در مى‏آورند، امّا چه كسانى؟ آن‌هايى كه نزدشان امّ‏الكتاب است. آن‌ها اسم اعظم هفتاد و سه حرفى خدا را در مى‏آورند. مخفى نماند که اين عرفان‌مسلک‌ها همه جا را خراب كرده‏اند. جهتش اينست كه اين‌ها اهل حقيقت نيستند، ره افسانه زدند. خضرى كه در خارج است، آقايان جنبه انبساط سالک مى‏دانند. الياس كه در خارج ديده شده، جنبه انقباض سالک مى‏دانند. امام زمان7، پسر امام عسكرى7 را كه هزاران هزار در همين بدن جسمانى ديده‏اند، اين حيوانك‌ها مهدى را يک معناى نوعىِ ملكوتى مى‏دانند که عبارت است از تجلّى شيخ در دل سالک. صورت ملكوتى شيخ در دل سالک، ظهور مهدى است. ملاّ محمّد بلخى نیز همين را مى‏گويد. آخر آن احمق هم همين‏طورى است. اصلاً هر كه دنبال سنّی‌ها را بگيرد، چه در رشته فقه، چه در رشته اصول و چه در رشته عرفان، عاقبت توى چاله مى‏افتد. اصلاً نور علم در خانه آل محمد9 است. نورانيّت علم و بهاى علم و جلال علم در خانه اميرالمؤمنين7 و ابناء معصومين: اوست و هر كه از على7 جداست از علم و نور و بهاء و جلال و جمال حق‏تعالى جداست. اين است كه میان آن‌ها علمى نيست. علم در دست شيعه است.

آقايان! خدا اسم اعظم لفظى دارد مانند هو، على، عظيم، رحمن، رحيم، حىّ، قيّوم، ظاهر و امثال اين‌ها. اسم اعظم میان همين اسم‌هايى است كه از ذهن من در آمد، امّا من تركيبش را نمى‏دانم. آن حروفى كه جزء هفتاد و سه حرف اسم اعظم است ترتيبش را ائمه: مى‏دانند.[16] اسم اعظم لفظى خدا از همين حروف ابجد تركيب مى‏شود با تكرار، در عين اين‌كه لا تكرار فى التجلّى. البته در عين اين‌كه تكرار است، تكرار نيست، زيرا به حركات و اعراب و بناء از حروف مكرّره ديگر ممتاز مى‏شوند. فرمودند اسم اعظم خدا میان همين‏هاست و بعضى از اين‌ها اسم خداست. در پاره‏اى از دعاها، احراز، عوذات[17] اسرار عجيبى است، غافل نشويد، مخصوصاً در احراز ائمه و سيّما حرزهاى على7 و حرزهايى كه امام صادق7 براى محافظت از خودشان از منصور دوانيقى مى‏خواندند و آن‌ها را سيدبن طاوس در كتاب «مهج الدّعوات» نقل كرده است. در آن احراز و ادعيه بعضى جاها خطاب به خداست. به عنوان نداى به خدا مى‏كند ياالله‏ و يا رحمن و يا رحيم. مى‏گويد خدا را مى‏خواند. با اندک فاصله می‌گوید: «يا كهيعص». معلوم مى‏شود «يا حم عسق» و «يا كهيعص»، ا از اسماى الهيه‏اند. شايد بقیه حروف مقطّعه نیز اين‏طور باشد. چون من نمى‏خواهم فضولى كرده باشم و زياده از آنچه در روايات ديده‏ام به استحسان خودم ببافم و الاّ اينجا ميدان بافندگى براى بافندگان زياد است. موكّلات علوى و موكّلات سفلى را از اين حروف در آورده‏اند. بعضى گفته‏اند اين حروف مقطّعه قرآن ابعاض اسم‌هاى خدايند. بعضى گفته‏اند اشاره و رموز به اسماء خدا هستند. مثلاً در (الم) گفته‏اند: الف رمز از انا، لام رمز لاه، ميم رمز مَلِک است؛ يعنى «أنا الله‏ المَلِك».[18] پس این‌که هر حرف، رمزى برای كدام اسم است؟ اين را ائمه: مى‏دانند.

در بعضى از روايات است كه حرف مقطّعه قرآنى اشاره به قضايایی دارد. میرسیّد شریف جرجانی در شرح مواقف می‌نویسد: براى على7 دو كتاب است: يكى جفر و ديگرى جامعه، و آن‌ها در نزد بچّه‏هاى على به عنوان وراثت مانده است و على7 و بچّه‏هايش از حروف اين كتاب تمام قضاياى آينده تا روز قيامت را استخراج مى‏كردند. پادشاهانى كه مى‏آيند، حكّام و فرماندهانى كه مى‏آيند، اُمَمى كه متولّد مى‏شوند و اُمَمى كه منقرض مى‏شوند.[19] همچنانى كه هر نفرى اجل دارد، هر امّت و ملّتى هم اجل دارند، هر قبيله و قوم و طايفه‏اى مدّتى دارند، زيرا (لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَل)[20]. کجایند ساسانيان؟ آن جمعيّت رفتند. کجایند پارت‌هاى ايران؟ رفتند و رفتند. کجایند پهلويّون كه در هزار و اندى قبل در دنيا بودند و حكماى پهلوى كه در دو هزار سال قبل بودند، از آن‌هایند؟ نژاد آن پهلوى‌ها كجا رفت؟ اثرى از آن‌ها باقى نمانده؟ قبايل پارتها كه به آن‌ها پرتو گفته‌اند، پهلو گفته‌اند، و سپس پهلوى‏اش كرده‌اند كه همان پارتی‌ها می‌باشند و اصلاً از نواحى قوچان ما می‌باشند، اين‌ها كجا رفتند؟ اجل امم به سر مى‏آيد و مى‏روند و دو مرتبه امّت ديگرى و قوم قبيله ديگرى به وجود مى‏آيند. پانصد سال، هزار سال، كمتر یا بيشتر باز اين‌ها از بين مى‏روند.

میر سیّد شریف جرجانی مى‏گويد: على7 و بچّه‏هايش از روى اين كتاب، حروفى را بيرون آورده و از آن حروف، تمام قضاياى ملوک و اقوام ملل آينده را معين مى‏كردند كه فلان امّت تا چه زمانی هست.

روزى زنديقى از بنى‌اميّه خدمت امام صادق7 آمد و گفت: يا اباعبدالله! اين حروف مقطّعه قرآن چه اثری دارد ‏؟ اين‌ها چيست؟ (المر) هم حرف شد؟ وقتی اين كلمه را گفت، به مقام امام صادق7 برخورد. اين زنديق‌ها كه به ائمه برمى‏خوردند باعث مى‏شوند كه كشف سرّى از ناحيه امام بشود. لذا حضرت براى ارغام انف او فرمودند: براى رغم انف تو كه مى‏گويى (المص) چيست؟ فرمودند: الألف واحد، الف يكى است. از اين‌جا معلوم مى‏شود حساب جُملى ابجدى در زمان ائمه بوده است. آقايان علماى علم الحروف كه الآن در مجلس هستيد! بدانید که من از سين بسم الله،‏ نافع كشيده‏ام.

حضرت فرمودند الالف واحد است. از این معلوم مى‏شود عدد جُمل كبير در زمان ائمه بوده است. آرى بوده است! در زمان موسى و عيسى هم بوده است. فرمودند الف يک، لام سى، ميم چهل، صاد نود، که مجموعش مى‏شود 161. على رغم انف تو، در سنه 161 حكومت تو و اقوام تو به درک خواهند رفت و ريشه فرمان‌فرمايى شما از بين مى‏رود. همين‏طور هم شد سنه 161 مسودّه، یعنی سیاه‌جامگان، ريختند در بصره و كوفه و حساب اين‌ها را صاف كردند. آخرين حكمران و حكومت بنى‏اميّه را به قتل رساندند و حساب بنى‏اميه در سنه 161 هجرى صاف و پاک شد. حضرت فرمودند حال که مى‏گويى المص چيست، بدان يک معنايش انقراض حكومت و فرماندهى تو و اقوام توست.[21]

اوايل امر يهودی‌ها خيال مى‏كردند كه حروف مقطّعه مدّت عمر و دوام اسلام است، لذا اظهار خوشحالى مى‏كردند و مى‏گفتند: خود محمّد مدّت بقاى اسلام را معيّن كرده است. در اوّل كتابش مى‏گويد: (الم) که هفتاد و يک سال است. از پيغمبر اسلام و على7 هردو روايت شده است و در تفسیر برهان نیز آمده است كه فرمودند: (المر) نیز در قرآن هست، (المص) نیز هست (حمعسق) نیز هست. بعد فرمودند: مجموع حروف را بگيريد و تازه اين، مدت دوام اسلام نيست، بلكه اشاره به سلطنت‏هاى مختلفه است.[22]

در حديث ابالبيد مخزومى كه مجلسى در «بحارالأنوار» و مرحوم فيض در ذيل (المص) نقل كرده است، امام باقر7 در اطراف حروف مقطّعه می‌فرمایند: «و يقوم قائمنا عند انقضائها به المر» که اشاره به حضرت بقية‏الله‏ ارواحناله‌الفداء مى‏كند.

يک حديث داريم كه امیرالمؤمنین7 از روى (حمعسق) فتنه‏ها وقضاياى حادثه تا دامنه قيامت را در امّت اسلام استخراج كرد. در مورد (حمعسق) در بعضى روايات «حم» را به محمد[23] و «عسق» را هم به يک معناى ديگرى تأويل كرده‏اند. اين آيه وقتى نازل شد، على7 از روى همين آيه از قضايايى اخبار كرد. آیه مباركه (كهيعص) نازل شد، امام حسین7 فرمود: اگر معنا كنم و بگويم آنچه در (كهيعص) است و از آن فهمیده می‌شود،‌ عالم به اسرار و رموزى مى‏شويد كه به واسطه آن علم، بالاى آب راه مى‏رويد، به‌گونه‌ای که نه پاهایتان تر می‌شود و نه آب شما را غرق می‌كند.[24]

حضرت بقيّه‏الله7‏ در يک توقيعى (كهيعص) را اشاره به كربلا و هلاكت امام حسين7 به دست يزيد و در حال عطش آن‌هم با صبر و بردبارى تأويل و توجيه نمودند.[25] سيدالشهدا7 تأويلات ديگرى نیز می‌دانستند. وقتى آيه نازل شد، تا جبرئيل گفت: «كاف»، پيغمبر9 فرمود: فهميدم. تا گفت: «يا»، پيغمبر9 فرمود: فهميدم. شبى پیامبر9 را به عالم «او ادنى» بردند، آنجايى كه نه ملک ديده نه پيمبرى انديشه نموده است، آن‌جاى بى‏جايى، آن محلّ بى‏محلّى، آن‌جايى كه اين قدم از آن قدم آگاه نبود. پيغمبر9 را در خلوت‌خانه (فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى)[26] جاى دادند. بين حبيب و محبوب، بين احد و احمد، رمزهايى عاشقانه و اسرارى دوستانه به ميان آمد. هزاران هزار حرف‌ها گفته شد. هزار مسأله به پيغمبر9 گفتند و دستور دادند كه به احدى نگويد. هزار مسأله مجاز است بگويد يا نگويد و هزار مسأله مأمور است كه بگويد. در پرانتز و بين‏الهلالين می‌گویم و زود رد مى‏شوم. وقتى پايين آمدند، على7 هر سه هزار را می‌دانست. در آن شب، براى كشف مطالب كليدهاى رمز به پیغمبر9 دادند. آن كليدها همين حروف مقطّعه قرآنيه است. از اين كليدها كه بر سر سوَر نهاده‏اند رمزهايى استنباط مى‏شود. (الم) ممكن است الف که يک است، اشاره باشد كه جلو برو، لام اشاره باشد كه عشرات مطالب را بگير، ميم اشاره باشد يعنى معتدل حركت كن. از همين‏ها مى‏شود جريان امروز منبر من را در مسجد مروى بيرون آورد. پس شب قدر به امام زمان7 چه مى‏گويند؟ از همين قرآن، كليد جريانات ما را به امام زمان7 مى‏دهند. امّا مَنِ المُستَخرِج؟ استخراج كننده كيست؟ على7 و ائمه معصومين:، نه هر بزغاله‏اى. آن‌هایی كه «عندهم علم الكتاب» می‌باشند استخراج مى‏كنند چنان‏كه امام صادق قصّه آن شخص را از ‌(المص) استخراج كرد.

وقتی (كهيعص) نازل شد، تا جبرئيل گفت: «كاف»، پيغمبر فرمود: فهميدم. تا گفت: «يا»، پيغمبر فرمود: فهميدم. جبرئيل گفت: چه فهميدى كه من نفهميدم؟ آرى نبايد جبرئيل هم بفهمد.

ميان عاشق و معشوق رمزى است

 

چـه دانـد آن كـه اشتـر مى‏چراند

عاشق و معشوق نشسته ميان محمل، ساربان شتر را مى‏برد. ساربان از مغازلات و معاشقات بين عاشق و معشوق چه خبر دارد؟ جبرئيل بين پيغمبر و خداى جليل اين چنين است. يک ساربانى بيشتر نيست. يک مأمور پست است. نهايت مأمور امينى است، خائن نيست. چون مأمور امينى است، كاغذهاى دو قبضه سفارشى را به او مى‏دهند. امّا او چه مى‏فهمد توى كاغذ چيست؟ آرى آنچه را على7، شاگرد پيغمبر9، مى‏فهمد، جدّ جبرئيل هم ممكن نيست بفهمد. جبرئيل بايد برود پيش شاگردهاى پيغمبر درس بخواند تا بفهمد معنى كاف در اينجا چيست؟ همين كاف در آیه (تَبارَكَ الَّذي بِيَدِهِ الْمُلْك)[27] نیز هست. امّا در  تبارک يک حقيقتى دارد كه در (کهیعص) غير آن رموز است و خودشان مى‏دانند. خدايا به حقّ محمّد و آل محمّد ما را از در خانه آل محمّد دور مفرما.

آقايان اهل علم! هرچه گفته‏ام در رواياتتان هست. از در خانه اهل بيت دور نشويد. حالا يک‏قدرى از على7 بگويم زیرا بزرگ‌ترين شخصيّت اين كار بعد از پيغمبر، على7 است. تمام صندوق و آنچه در اوست، همه را پيغمبر9 به على7 سپرد. صندوق‏دار خدا، على7 است. كليددار صندوق غيب خدا، على7 است. باب مدينه علم، على7 است.[28] يک ته پياله‏اى هم مانده بود که هنگام مرگ پيغمبر9، آن ته پياله را على7 گرفت ليسيد. سرش را برد زير زير بستر پيغمبر اكرم9، یعنی پارچه‏اى كه بالاى صورت پيغمبر اسلام انداخته بودند. پيغمبر9 دهان مباركش را باز كرد. على7 دهانش را برد نزديک بقيّة‏العلم. هرچه بود على7 ربود و على7 شد معدن علم نبى.[29]

كه مـن شهـر علمـم عليـم در است

 

درست اين سخن قول پيغمبر است

على7 شده گنج علوم، على7 شده كليددار خزائن غيب خدا. اصبغ‏بن نباته روايت مى‏كند: روزى على7 در مسجد فرياد زد: ايّهاالناس! از من از هرچه دلتان می‌خواهد بپرسيد پيش از آنى كه من از دست شما بروم. من عارف به همه معارف قرآنم. من مى‏دانم همه آيات قرآن را كى نازل شده؟ چرا نازل شده است؟ ناسخ را از منسوخش، محكم را از متشابهش، من تشخيص و تميز مى‏دهم.[30] من مى‏دانم براى آتش نگرفتن، چه چیزی خوب است؟ براى غرق نشدن چى‏چى خوب است؟ من همه اين‌ها را از قرآن مى‏دانم، هر كه دلش مى‏خواهد سؤال كند.

اين سخن، چون مربوط به منافع حياتى و زندگانى مادّى بود، ريختند به سر على7. يكى آمد و گفت: يا على! براى آتش سوختگى براى سلامتى از آتش چى چیزى خوب است؟ على7 يک آيه را خواند. اين آيه‏ها يک رمز ديگر هم دارد كه ائمه وقتى دستورى مى‏دادند يا خودشان فوت شيشه‏گرى را به كار مى‏بردند، يا به طرف دستور مى‏دادند که رمزش چنین است. حالا من براى اينكه شما را از شرّ خودم خلاص كنم، آيات را نوشتم که برایتان مى‏خوانم. حديث در كافى است و خيلى معتبر است. يكى عرض كرد: «يَا أَمِيرَالْمُؤمِنِينَ! أَخْبِرْنِي عَمَّا يُؤمِّنُ مِنَ الْحَرَقِ وَ الْغَرَق؟» كدام آيه است كه از حرق و غرق آدمى را ايمن نگه مى‏دارد؟ فرمودند: اين آيات را بخوان. اگر آیات را ببینید، متوجّه می‌شوید که به حسب فهم ما هيچ مناسبتی بين آيه و آن مقصد نيست، ولى آن كسى كه رمز را دارد، مى‏فهمد که چه تناسبی دارد. به هرحال، حضرت فرمود اين دو آیه را بخوان:

(إِنَّ وَلِيِّيَ اللهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصّالِحينَ)[31]

(وَ ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيّاتٌ بِيَمينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ)[32]

در همين روايت دارد خانه همسايه این مرد آتش گرفته بود، اما از خانه‏ همسايه‏اش آتش به خانه او سرايت نكرد. چند مرتبه که خواند، يک وقت آتش از اطراف خاموش شد. بعد آمد خانه امیرالمؤمنین و تشكر كرد. ما چه مى‏فهميم از كجاى اين آيه، امیرالمؤمنین اين خاصيت را درآورد. رمزى كه مى‏گويم از غير من نخواهيد شنيد و تاکنون هم از هيچ منبرى نشنيده‏ايد. احتمال بدهيد حروف مقطّعه اوّل سوره كليد باشد براى اين استخراجات از اول آيات.

ديگرى از جا بلند شد و گفت: ای امیرالمؤمنین! يک قاطر سه‏گوش چموشى دارم. اين را از اروپا آورده‏اند. خيلى چموش است. به من ركاب نمى‏دهد. چه كار كنم؟. فرمودند: برو به گوش راستش اين آيه را بخوان: (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُون) آمد نزد قاطرش، و در گوشش آيه را  خواند و آرام شد. فردا آمد و از امیرالمؤمنین7 تشكر كرد.

ديگرى برخواست گفت يا على! در بيابانى كه منزل‌گاه من است، شير درنده زياد دارد و خيلى خطرناک است. تا شكار نكنند نمى‏روند. چيزى به من دستور بدهید. حضرت فرمود: وقتى شیر را ديدى، اين آيه را بخوان:

(لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤمِنِينَ رَؤفٌ رَحِيمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيم)

در فكر ما هيچ تناسب ندارد. گفت: رفتم و تا چشمم به شيرها افتاد آیه را خواندم. پس ديدم شیرها عقب رفتند و من هم راحت شدم. سپس به خانه امیرالمؤمنین7 آمد و تشكّر كرد.

آن يكى برخاست گفت: شكمم زردآب و صفرا به هم رسيده است. راه شفا دارى؟ حضرت فرمود: برو آية‌الكرسى را روى شكمت بنويس و بعد با آب پاک بشوى و بخور، به اذن الله خوب مى‌‏شوى‏. اين كار را كرد و خوب شد.

آن يكى براى گمشده‌اش چيزى سؤال كرد، آن يكى براى عبد فرارى و حضرت پاسخ این‌ها را هم دادند.[33] آری تمام قرآن در مشت على7 بود و جانمان قربانت يا على!

سوره والشمس رويت يا اميرالمؤمنين
عالمى در جستجويت يا اميرالمؤمنين

 

آيه والليل مويت يا اميرالمؤمنين
جان فداى خُلق و خويت يا اميرالمؤمنين

همين‏طور كه يا اميرالمؤمنين مى‏گوييد برويد طرف كوفه، على را در مسجد نمى‏بينيد، هر كه مى‏خواهد على را ببيند بايد به خانه على برود.

امّت مرحومه را پير دليلى يا على
مرشد موسى و عيسى و خليلى يا على

 

گمرهان راه را خضر سبيلى يا على
زانكه تو همه مظهر ربّ جليلى يا على

بچّه‏ها آمدند بالاى سربابا. الهى هيچ پسرى پدرش را به اين حالت نبيند. پسرهايى كه پدرشان صحيح و سالمند، وقتى دم مردن باباها را مى‏بينند منقلب مى‏شوند، چه رسد به حال دو آقازاده‏اى كه آمدند و ديدند فرق بابا شق شده است. وقتى آمدند، ديدند خون بالاى چشم‌هاى آقا را گرفته و محاسن پدر پر از خون شده است. على7 خاک‌ها را از ميان محراب برمى‌دارد و به فرق سرش مى‏پاشد و می‌گوید: (مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى[34])[35] سيدالشهدا7 جلو آمد، امام حسن7 جلو آمد، و زير بغل بابا را گرفتند، از ميان محراب بلندش كردند. دل‌هاى مهيّا مى‏خواهم يک كلمه بگويم و شما را به كربلا ببرم.

دو برادر بر بالين على7 آمدند و هر دو فرق شكافته على7 را ديدند. ولى داغ دلى كه امام حسين7 دارد، بالاتر از داغ امام حسن7 است. امام حسن7 فقط سر پدر را شكافته ديد، قربان دل اباعبدالله‏ امام حسين بروم که فرق شكافته على7 را هم ديد كه امام حسن7 او را نديد، همان وقتى كه آمد سر نعش جوان هيجده ساله!!!

 

[1]. سوره اعراف، آيه 52.

[2]. سوره‏هاى بقره، آل عمران، عنكبوت، روم، لقمان، سجده، آيه 1.

[3]. سوره رعد، آيه 1.

[4]. سوره‏هاى غافر، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف، آيه 1.

[5]. سوره شورى، آيات 1 و 2.

[6]. سوره‏هاى شورى و قصص، آيه 1.

[7]. سوره قلم، آيه 1.

[8]. سوره ق، آيه 1.

[9]. اين مطلب از كتاب احسن القصص يا تفسير سوره يوسف، نگارش ميرزا محمد على شيرازى ملقّب به سيّد باب آورده شده است.

[10]. سوره بقره، آيه 1 و 2.

[11]. سوره ق، آيه 1.

[12]. قَالَ أَبُولَبِيدٍ الْمَخْزُومِيُّ: قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ7: يَا بَا لَبِيدٍ! إِنَّهُ يَمْلِكُ مِنْ وُلْدِ الْعَبَّاسِ اثْنَا عَشَرَ تُقْتَلُ بَعْدَ الثَّامِنِ مِنْهُمْ أَرْبَعَةٌ تُصِيبُ أَحَدَهُمُ الذُّبَحَةُ فَيَذْبَحُهُ، هُمْ فِئَةٌ قَصِيرَةٌ، أَعْمَارُهُمْ قَلِيلَةٌ، مُدَّتُهُمْ خَبِيثَةٌ، سِيرَتُهُمْ مِنْهُمُ الْفُوَيْسِقُ الْمُلَقَّبُ بِالْهَادِي وَ النَّاطِقِ وَ الْغَاوِي. يَا بَا لَبِيدٍ! إِنَّ فِي حُرُوفِ الْقُرْآنِ الْمُقَطَّعَةِ لَعِلْماً جَمّاً، إِنَّ اللهَ تَعَالَى أَنْزَلَ (الم ذلِكَ الْكِتابُ) فَقَامَ مُحَمَّدٌ9 حَتَّى ظَهَرَ نُورُهُ وَ ثَبَتَتْ كَلِمَتُهُ وَ وُلِدَ يَوْمَ وُلِدَ وَ قَدْ مَضَى مِنَ الْأَلْفِ السَّابِعِ مِائَةُ سَنَةٍ وَ ثَلَاثُ سِنِينَ ثُمَّ قَالَ: وَ تِبْيَانُهُ فِي كِتَابِ اللهِ فِي الْحُرُوفِ الْمُقَطَّعَةِ إِذَا عَدَدْتَهَا مِنْ غَيْرِ تَكْرَارٍ، وَ لَيْسَ مِنْ حُرُوفٍ مُقَطَّعَةٍ حَرْفٌ يَنْقَضِي إِلاّ وَ قِيَامُ قَائِمٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ عِنْدَ انْقِضَائِهِ. ثُمَّ قَالَ: الْأَلِفُ وَاحِدٌ وَ اللَّامُ ثَلَاثُونَ وَ الْمِيمُ أَرْبَعُونَ وَ الصَّادُ تِسْعُونَ، فَذَلِكَ مِائَةٌ وَ إِحْدَى وَ سِتُّونَ. ثُمَّ كَانَ بَدْوُ خُرُوجِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ7 (الم اللهُ) فَلَمَّا بَلَغَتْ مُدَّتُهُ قَامَ قَائِمُ وُلْدِ الْعَبَّاسِ عِنْدَ (المص) وَ يَقُومُ قَائِمُنَا عِنْدَ انْقِضَائِهَا بِـ(الر) فَافْهَمْ ذَلِكَ وَ عِهِ وَ اكْتُمْهُ. (بحارالأنوار، ج52، ص106)

[13]. بحارالأنوار، ج88، ص9.

[14]. عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ7 قَالَ: الم وَ كُلُّ حَرْفٍ فِي الْقُرْآنِ مُقَطَّعَةٌ مِنْ حُرُوفِ اسْمِ‏اللهِ الْأَعْظَمِ الَّذِي يُؤلِّفُهُ الرَّسُولُ وَ الْإِمَامُ7 فَيَدْعُو بِهِ فَيُجَابُ. (بحارالأنوار، ج24، ص351)

[15]. عن ابن‏عباس فى قوله «الر، حم، ن» قال: حروف الرحمن مقطعه. (تفسير ابوالفتوح الرازى، ج1، ص59)

[16]. عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ7 قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ. (الكافى، ج1، ص230)

[17]. مرحوم استاد: هم‌اکنون، توجه به دعاها، احراز و عوذات از ميان رفته است. دعا خواندن در صبح و شام كهنه شده است. از میان خانواده‏هاى روحانيت هم بار بسته، دیگر چه برسد به خانواده‏هاى غير روحانى. سابق‌ها زياد دعا مى‏خواندند.

[18]. عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ7: يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ! مَا مَعْنَى قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ (الم) وَ (المص) وَ (الر) وَ (المر) وَ (كهيعص) وَ (طه) وَ (طس) وَ (طسم) وَ (يس) وَ (ص) وَ (حم) وَ (حم عسق) وَ (ق) وَ (ن)؟ قَالَ7: أَمَّا (الم) فِي اوّل الْبَقَرَةِ فَمَعْنَاهُ: أَنَا اللهُ الْمَلِكُ، وَ أَمَّا (الم) فِي اوّل آلِ عِمْرَانَ فَمَعْنَاهُ أَنَا اللهُ الْمَجِيدُ، وَ (المص) مَعْنَاهُ أَنَا اللهُ الْمُقْتَدِرُ الصَّادِقُ، وَ (الر) مَعْنَاهُ أَنَا اللهُ الرَّءُوفُ، وَ (المر) مَعْنَاهُ أَنَا اللهُ الْمُحْيِي الْمُمِيتُ الرَّازِقُ، وَ (كهيعص) مَعْنَاهُ أَنَا الْكَافِي الْهَادِي الْوَلِيُّ الْعَالِمُ الصَّادِقُ الْوَعْدِ، وَ أَمَّا (طه) فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِيِّ9 وَ مَعْنَاهُ يَا طَالِبَ الْحَقِّ الْهَادِيَ إِلَيْهِ مَا أُنْزِلَ عَلَيْكَ الْقُرْآنُ لِتَشْقَى بَلْ لِتَسْعَدَ بِهِ، وَ أَمَّا (طس) فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِيعُ، وَ أَمَّا (طسم) فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِيعُ الْمُبْدِئُ الْمُعِيدُ، وَ أَمَّا (يس) فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِيِّ9 وَ مَعْنَاهُ يَا أَيُّهَا السَّامِعُ لِوَحْيِي وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ، وَ أَمَّا (ص) فَعَيْنٌ تَنْبُعُ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ وَ هِيَ الَّتِي تَوَضَّأَ مِنْهَا النَّبِيُّ9 لَمَّا عُرِجَ بِهِ وَ يَدْخُلُهَا جَبْرَئِيلُ7 كُلَّ يَوْمٍ دَخْلَةً فَيَغْتَمِسُ فِيهَا ثُمَّ يَخْرُجُ فَيَنْفُضُ أَجْنِحَتَهُ، فَلَيْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ أَجْنِحَتِهِ إِلَّا خَلَقَ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْهَا مَلَكاً يُسَبِّحُ اللهَ وَ يُقَدِّسُهُ وَ يُكَبِّرُهُ وَ يُحَمِّدُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ أَمَّا (حم) فَمَعْنَاهُ الْحَمِيدُ الْمَجِيدُ، وَ أَمَّا (حم عسق) فَمَعْنَاهُ الْحَلِيمُ الْمُثِيبُ الْعَالِمُ السَّمِيعُ الْقَادِرُ الْقَوِيُّ، وَ أَمَّا (ق) فَهُوَ الْجَبَلُ الْمُحِيطُ بِالْأَرْضِ وَ خُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْهُ وَ بِهِ يُمْسِكُ اللهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا، وَ أَمَّا (ن) فَهُوَ نَهَرٌ فِي الْجَنَّةِ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اجْمُدْ فَجَمَدَ فَصَارَ مِدَاداً ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْقَلَمِ اكْتُبْ فَسَطَرَ الْقَلَمُ فِي اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَالْمِدَادُ مِدَادٌ مِنْ نُورٍ وَ الْقَلَمُ قَلَمٌ مِنْ نُورٍ وَ اللَّوْحُ لَوْحٌ مِنْ نُورٍ. قَالَ سُفْيَانُ: فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ! بَيِّنْ لِي أَمْرَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْمِدَادِ فَضْلَ بَيَانٍ وَ عَلِّمْنِي مِمَّا عَلَّمَكَ اللهُ. فَقَالَ: يَا ابْنَ سَعِيدٍ! لَوْ لَا أَنَّكَ أَهْلٌ لِلْجَوَابِ مَا أَجَبْتُكَ فَنُونٌ مَلَكٌ يُؤدِّي إِلَى الْقَلَمِ وَ هُوَ مَلَكٌ وَ الْقَلَمُ يُؤدِّي إِلَى اللَّوْحِ وَ هُوَ مَلَكٌ وَ اللَّوْحُ يُؤدِّي إِلَى إِسْرَافِيلَ وَ إِسْرَافِيلُ يُؤدِّي إِلَى مِيكَائِيلَ وَ مِيكَائِيلُ يُؤدِّي إِلَى جَبْرَئِيلَ وَ جَبْرَئِيلُ يُؤدِّي إِلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِمْ. قَالَ :ثُمَّ قَالَ لِي: قُمْ يَا سُفْيَانُ! فَلَا آمَنُ عَلَيْكَ. (بحارالأنوار، ج89، ص374)

[19]. عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ زُرَارَةَ أَنَّ عَبْدَ الْمَلِكِ بْنَ أَعْيَنَ قَالَ لِأَبِي عَبْدِاللهِ7: إِنَّ الزَّيْدِيَّةَ وَ الْمُعْتَزِلَةَ قَدْ أَطَافُوا بِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ فَهَلْ لَهُ سُلْطَانٌ؟ فَقَالَ: وَ اللهِ إِنَّ عِنْدِي لَكِتَابَيْنِ، فِيهِمَا تَسْمِيَةُ كُلِّ نَبِيٍّ وَ كُلِّ مَلِكٍ يَمْلِكُ الْأَرْضَ، لَا وَ اللهِ مَا مُحَمَّدُبْنُ عَبْدِاللهِ فِي وَاحِدٍ مِنْهُمَا. (الكافى، ج1، ص242)

[20]. سوره اعراف، آيه 34.

[21]. عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ الْخَصِيبِ قَالَ: حَدَّثَنِي الثِّقَةُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوجُمُعَةَ رَحْمَةُ‌ بْنُ صَدَقَةَ قَالَ: أَتَى رَجُلٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ كَانَ زِنْدِيقاً جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ7 فَقَالَ: قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ (المص) أَيُّ شَيْءٍ أَرَادَ بِهَذَا وَ أَيُّ شَيْءٍ فِيهِ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَيُّ شَيْءٍ فِيهِ مِمَّا يَنْتَفِعُ بِهِ النَّاسُ؟ قَالَ: فَاغْتَاظَ مِنْ ذَلِكَ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ7 فَقَالَ: أَمْسِكْ وَيْحَكَ الْأَلِفُ وَاحِدٌ وَ اللَّامُ ثَلَاثُونَ وَ الْمِيمُ أَرْبَعُونَ وَ الصَّادُ تِسْعُونَ كَمْ مَعَكَ؟ فَقَالَ الرَّجُلُ: أَحَدٌ وَ ثَلَاثُونَ وَ مِائَةٌ. فَقَالَ لَهُ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ7: إِذَا انْقَضَتْ سَنَةُ إِحْدَى وَ ثَلَاثِينَ وَ مِائَةً انْقَضَى مُلْكُ أَصْحَابِكَ. قَالَ: فَنَظَرْنَا فَلَمَّا انْقَضَتْ سَنَةُ إِحْدَى وَ ثَلَاثِينَ وَ مِائَةٍ يَوْمُ عَاشُورَاءَ دَخَلَ الْمُسْوَدَّةُ الْكُوفَةَ وَ ذَهَبَ مُلْكُهُمْ. (بحارالأنوار، ج10، ص163)

[22]. عَنْ يُوسُفَ‌بْنِ مُحَمَّدِبْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي‌طَالِبٍ صَلَوَاتُ‌اللهِ‌عَلَيْهِمْ‌أَجْمَعِينَ أَنَّهُ قَالَ:كَذَّبَتْ قُرَيْشٌ وَ الْيَهُودُ بِالْقُرْآنِ وَ قَالُوا سِحْرٌ مُبِينٌ تَقَوَّلَهُ فَقَالَ اللهُ: (الم ذلِكَ الْكِتابُ) أَيْ يَا مُحَمَّدُ! هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي أَنْزَلْتُهُ عَلَيْكَ هُوَ بِالْحُرُوفِ الْمُقَطَّعَةِ الَّتِي مِنْهَا أَلِفٌ لَامٌ مِيمٌ وَ هُوَ بِلُغَتِكُمْ وَ حُرُوفِ هِجَائِكُمْ فَأْتُوا بِمِثْلِهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ، وَ اسْتَعِينُوا عَلَى ذَلِكَ بِسَائِرِ شُهَدَائِكُمْ، ثُمَّ بَيَّنَ أَنَّهُمْ لَا يَقْدِرُونَ عَلَيْهِ بِقَوْلِهِ: (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً) ثُمَّ قَالَ اللهُ (الم) هُوَ الْقُرْآنُ الَّذِي افْتُتِحَ بـ(الم) هُوَ (ذلِكَ الْكِتابُ) الَّذِي أَخْبَرْتُ مُوسَى فَمَنْ بَعْدَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ فَأَخْبَرُوا بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي سَأُنْزِلُهُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ كِتَاباً عَزِيزاً (لايَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ لا رَيْبَ فِيهِ) لَا شَكَّ فِيهِ لِظُهُورِهِ عِنْدَهُمْ كَمَا أَخْبَرَهُمْ أَنْبِيَاؤهُمْ أَنَّ مُحَمَّداً يُنْزَلُ عَلَيْهِ كِتَابٌ لَا يَمْحُوهُ الْبَاطِلُ يَقْرَؤهُ هُوَ وَ أُمَّتُهُمْ عَلَى سَائِرِ أَحْوَالِهِمْ (هُدىً) بَيَانٌ مِنَ الضَّلَالَةِ (لِلْمُتَّقِينَ) الَّذِينَ يَتَّقُونَ الْمُوبِقَاتِ وَ يَتَّقُونَ تَسْلِيطَ السَّفَهِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ حَتَّى إِذَا عَلِمُوا مَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ عِلْمُهُ عَمِلُوا بِمَا يُوجِبُ لَهُمْ رِضَا رَبِّهِمْ. قَالَ: وَ قَالَ الصَّادِقُ7: ثُمَّ الْأَلِفُ حَرْفٌ مِنْ حُرُوفِ قَوْلِكَ اللهُ دُلَّ بِالْأَلِفِ عَلَى قَوْلِكَ اللهُ، وَ دُلَّ بِاللَّامِ عَلَى قَوْلِكَ الْمَلِكُ الْعَظِيمُ الْقَاهِرُ لِلْخَلْقِ أَجْمَعِينَ، وَ دُلَّ بِالْمِيمِ عَلَى أَنَّهُ الْمَجِيدُ الْمَحْمُودُ فِي كُلِّ أَفْعَالِهِ وَ جُعِلَ هَذَا الْقَوْلُ حُجَّةً عَلَى الْيَهُودِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللهَ لَمَّا بَعَثَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ7 ثُمَّ مَنْ بَعْدَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ‌السَّلَامُ إِلَى بَنِي‌إِسْرَائِيلَ لَمْ يَكُنْ فِيهِمْ قَوْمٌ إِلَّا أَخَذُوا عَلَيْهِمُ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِيقَ لَيُؤمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ الْعَرَبِيِّ الْأُمِّيِّ الْمَبْعُوثِ بِمَكَّةَ الَّذِي يُهَاجِرُ إِلَى الْمَدِينَةِ، يَأْتِي بِكِتَابٍ بِالْحُرُوفِ الْمُقَطَّعَةِ افْتِتَاحَ بَعْضِ سُوَرِهِ يَحْفَظُهُ أُمَّتُهُ فَيَقْرَءُونَهُ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ مُشَاةً وَ عَلَى كُلِّ الْأَحْوَالِ، يُسَهِّلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ حِفْظَهُ عَلَيْهِمْ وَ يَقْرِنُونَ بِمُحَمَّدٍ9 أَخَاهُ وَ وَصِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي‌طَالِبٍ7 الآخِذَ عَنْهُ عُلُومَهُ الَّتِي عَلَّمَهَا وَ الْمُتَقَلِّدَ عَنْهُ لِأَمَانَتِهِ الَّتِي قَلَّدَهَا وَ مُذَلِّلَ كُلِّ مَنْ عَانَدَ مُحَمَّداً9 بِسَيْفِهِ الْبَاتِرِ وَ مُفْحِمَ كُلِّ مَنْ حَاوَلَهُ وَ خَاصَمَهُ بِدَلِيلِهِ الْقَاهِرِ يُقَاتِلُ عِبَادَ اللهِ عَلَى تَنْزِيلِ كِتَابِ اللهِ حَتَّى يَقُودَهُمْ إِلَى قَبُولِهِ طَائِعِينَ وَ كَارِهِينَ ثُمَّ إِذَا صَارَ مُحَمَّدٌ9 إِلَى رِضْوَانِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ارْتَدَّ كَثِيرٌ مِمَّنْ كَانَ أَعْطَاهُ ظَاهِرَ الْإِيمَانِ وَ حَرَّفُوا تَأْوِيلَاتِهِ وَ غَيَّرُوا مَعَانِيَهُ وَ وَضَعُوهَا عَلَى خِلَافِ وُجُوهِهَا قَاتَلَهُمْ بَعْدُ عَلَى تَأْوِيلِهِ حَتَّى يَكُونَ إِبْلِيسُ الْغَاوِي لَهُمْ هُوَ الْخَاسِرَ الذَّلِيلَ الْمَطْرُودَ الْمَغْلُولَ. قَالَ: فَلَمَّا بَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً وَ أَظْهَرَهُ بِمَكَّةَ ثُمَّ سَيَّرَهُ مِنْهَا إِلَى الْمَدِينَةِ وَ أَظْهَرَهُ بِهَا ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ وَ جَعَلَ افْتِتَاحَ سُورَتِهِ الْكُبْرَى بِـ(الم) يَعْنِي (الم ذلِكَ الْكِتابُ) وَ هُوَ ذَلِكَ الْكِتَابُ الَّذِي أَخْبَرْتُ أَنْبِيَائِيَ السَّالِفِينَ أَنِّي سَأُنْزِلُهُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ (لا رَيْبَ فِيهِ) فَقَدْ ظَهَرَ كَمَا أَخْبَرَهُمْ بِهِ أَنْبِيَاؤهُمْ أَنَّ مُحَمَّداً يُنْزَلُ عَلَيْهِ كِتَابٌ مُبَارَكٌ لَا يَمْحُوهُ الْبَاطِلُ يَقْرَؤهُ هُوَ وَ أُمَّتُهُ عَلَى سَائِرِ أَحْوَالِهِمْ، ثُمَّ الْيَهُودُ يُحَرِّفُونَهُ عَنْ جِهَتِهِ وَ يَتَأَوَّلُونَهُ عَلَى غَيْرِ وَجْهِهِ وَ يَتَعَاطَوْنَ التَّوَصُّلَ إِلَى عِلْمِ مَا قَدْ طَوَاهُ اللهُ عَنْهُمْ مِنْ حَالِ أَجَلِ ]آجَالِ[ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ كَمْ مُدَّةِ مُلْكِهِ فَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللهِ مِنْهُمْ جَمَاعَةٌ فَوَلَّى رَسُولُ اللهِ9 عَلِيّاً7 مُخَاطَبَتَهُمْ. فَقَالَ قَائِلُهُمْ: إِنْ كَانَ مَا يَقُولُ مُحَمَّدٌ9 حَقّاً لَقَدْ عَلَّمْنَاكُمْ قَدْرَ مُلْكِ أُمَّتِهِ هُوَ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ سَنَةً الْأَلِفُ وَاحِدٌ وَ اللَّامُ ثَلَاثُونَ وَ الْمِيمُ أَرْبَعُونَ؟ فَقَالَ عَلِيٌّ7: فَمَا تَصْنَعُونَ بِـ(المص) وَ قَدْ أُنْزِلَتْ عَلَيْهِ؟ قَالُوا: هَذِهِ إِحْدَى وَ سِتُّونَ وَ مِائَةُ سَنَةٍ. قَالَ: فَمَا ذَا تَصْنَعُونَ بِـ(الر) وَ قَدْ أُنْزِلَتْ عَلَيْهِ؟ فَقَالُوا: هَذِهِ أَكْثَرُ هَذِهِ مِائَتَانِ وَ إِحْدَى وَ ثَلَاثُونَ سَنَةً. فَقَالَ عَلِيٌّ7: فَمَا تَصْنَعُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ (المر)؟ قَالُوا: هَذِهِ مِائَتَانِ وَ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ سَنَةً. فَقَالَ عَلِيٌّ7: فَوَاحِدَةٌ مِنْ هَذِهِ لَهُ أَوْ جَمِيعُهَا لَهُ فَاخْتَلَطَ كَلَامُهُمْ فَبَعْضُهُمْ. قَالَ لَهُ وَاحِدَةٌ مِنْهَا وَ بَعْضُهُمْ. قَالَ: بَلْ يُجْمَعُ لَهُ كُلُّهَا وَ ذَلِكَ سَبْعُمِائَةٍ وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ سَنَةً ثُمَّ يَرْجِعُ الْمُلْكُ إِلَيْنَا يَعْنِي إِلَى الْيَهُودِ. فَقَالَ عَلِيٌّ7: أَ كِتَابٌ مِنْ كُتُبِ اللهِ نَطَقَ بِهَذَا أَمْ آرَاؤكُمْ دَلَّتْكُمْ عَلَيْهِ؟ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: كِتَابُ اللهِ نَطَقَ بِهِ وَ قَالَ آخَرُونَ مِنْهُمْ: بَلْ آرَاؤنَا دَلَّتْ عَلَيْهِ. فَقَالَ عَلِيٌّ7: فَأْتُوا بِالْكِتَابِ مِنْ عِنْدِ اللهِ يَنْطِقُ بِمَا تَقُولُونَ فَعَجَزُوا عَنْ إِيرَادِ ذَلِكَ، وَ قَالَ لِلآخَرِينَ: فَدُلُّونَا عَلَى صَوَابِ هَذَا الرَّأْيِ. فَقَالُوا: صَوَابُ رَأْيِنَا دَلِيلُهُ أَنَّ هَذَا حِسَابُ الْجُمَّلِ. فَقَالَ عَلِيٌّ7:كَيْفَ دَلَّ عَلَى مَا تَقُولُونَ وَ لَيْسَ فِي هَذِهِ الْحُرُوفِ مَا اقْتَرَحْتُمْ بِلَا بَيَانٍ؟ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ قِيلَ لَكُمْ إِنَّ هَذِهِ الْحُرُوفَ لَيْسَتْ دَالَّةً عَلَى هَذِهِ الْمُدَّةِ لِمُلْكِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ9 وَ لَكِنَّهَا دَالَّةٌ عَلَى أَنَّ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ قَدْ لُعِنَ بِعَدَدِ هَذَا الْحِسَابِ أَوْ أَنَّ عِنْدَ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ دَيْناً بِعَدَدِ هَذَا الْحِسَابِ دَرَاهِمَ أَوْ دَنَانِيرَ أَوْ أَنَّ لَعَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْكُمْ دَيْناً عَدَدُ مَالِهِ مِثْلُ عَدَدِ هَذَا الْحِسَابِ. قَالُوا: يَا أَبَا الْحَسَنِ! لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا ذَكَرْتَهُ مَنْصُوصاً عَلَيْهِ فِي (الم) وَ (المص) وَ (الر) وَ (المر). فَقَالَ عَلِيٌّ7: وَ لَا شَيْءٌ مِمَّا ذَكَرْتُمُوهُ مَنْصُوصٌ عَلَيْهِ فِي (الم) وَ (المص) وَ (الر) وَ (المر)، فَإِنْ بَطَلَ قَوْلُنَا لِمَا قُلْتُمْ بَطَلَ قَوْلُكُمْ لِمَا قُلْنَا. (معانی الأخبار، ص24-26)

[23]. عَنْ أَبِي‌الْحَسَنِ مُوسَى7 فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ سَأَلَهُ نَصْرَانِيٌّ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى (حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ) إِلَى قَوْلِهِ (مُنْذِرِينَ) مَا تَفْسِيرُهَا فِي الْبَاطِنِ فَقَالَ أَمَّا (حم) فَهُوَ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ فِي كِتَابِ هُودٍ الَّذِي أُنْزِلَ عَلَيْهِ وَ هُوَ مَنْقُوصُ الْحُرُوفِ وَ أَمَّا (الْكِتابِ الْمُبِينِ) فَهُوَ أَمِيرُالْمُؤمِنِينَ عَلِيٌّ7. (بحارالأنوار، ج16، ص87-88.)

[24]. عَنِ الإمام الحسينِ بنِ عَليّ رضي‌الله‌عنهما أنَّهُ سَألَهُ رَجُلٌ عَن مَعنَى (كهيعص)؟  فَقالَ لَهُ: لَو فَسَّرتُها لَكَ لَمَشَيتَ عَلَى الماءِ. (احقاق الحق، ج11، ص432)

[25]. قَالَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللهِ: سَأَلْتُ الْقَائِمَ7 عَنْ تَأْوِيلِ (كهيعص)؟ قَالَ7: هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ اطَّلَعَ اللهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ ذَلِكَ أَنَّ زَكَرِيَّا سَأَلَ اللهَ رَبَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَسْمَاءَ الْخَمْسَةِ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ7 فَعَلَّمَهُ إِيَّاهَا فَكَانَ زَكَرِيَّا إِذَا ذَكَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ: سُرِّيَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ اسْمَ الْحُسَيْنِ7 خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْبُهْرَةُ. فَقَالَ7 ذَاتَ يَوْمٍ: إِلَهِي! مَا بَالِي إِذَا ذَكَرْتُ أَرْبَعَةً مِنْهُمْ تَسَلَّيْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِي وَ إِذَا ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ تَدْمَعُ عَيْنِي وَ تَثُورُ زَفْرَتِي؟ فَأَنْبَأَهُ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ. فَقَالَ: (كهيعص) فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ، وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ ، وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ، وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ، وَ الصَّادُ صَبْرُهُ. فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ زَكَرِيَّا لَمْ يُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ مَنَعَ فِيهِنَّ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَيْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ كَانَ يُرْثِيهِ: إِلَهِي! أَ تُفَجِّعُ خَيْرَ جَمِيعِ خَلْقِكَ بِوَلَدِهِ؟ إِلَهِي! أَ تُنْزِلُ بَلْوَى هَذِهِ الرَّزِيَّةِ بِفِنَائِهِ؟ إِلَهِي! أَ تُلْبِسُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ ثِيَابَ هَذِهِ الْمُصِيبَةِ؟ إِلَهِي! أَ تُحِلُّ كُرْبَةَ هَذِهِ الْمُصِيبَةِ بِسَاحَتِهِمَا؟ ثُمَّ كَانَ يَقُولُ: إِلَهِي! ارْزُقْنِي وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَيْنِي عَلَى الْكِبَرِ فَإِذَا رَزَقْتَنِيهِ فَافْتِنِّي بِحُبِّهِ، ثُمَّ أَفْجِعْنِي بِهِ كَمَا تُفْجِعُ مُحَمَّداً حَبِيبَكَ بِوَلَدِهِ، فَرَزَقَهُ اللهُ يَحْيَى وَ فَجَّعَهُ بِهِ وَ كَانَ حَمْلُ يَحْيَى سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَيْنِ7 كَذَلِكَ. (بحارالأنوار، ج44، ص223)

[26]. سوره نجم، آيه 10.

[27]. سوره ملک، آيه 1.

[28]. قَالَ رَسُولُ اللهِ9: أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِينَةَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ. (بحارالأنوار، ج40، ص87)

[29]. عَنْ بَكْرِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ7 قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ9 فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ: ادْعُوا لِي خَلِيلِي! فَأَرْسَلَتْ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ إِلَى أَبَوَيْهِمَا فَلَمَّا جَاءَا غَطَّى رَسُولُ اللهِ9 وَجْهَهُ وَ رَأْسَهُ فَانْصَرَفَا فَكَشَفَ رَسُولُ اللهِ9 رَأْسَهُ فَقَالَ: ادْعُوا لِي خَلِيلِي! فَأَرْسَلَتْ حَفْصَةُ إِلَى أَبِيهَا وَ عَائِشَةُ إِلَى أَبِيهَا فَلَمَّا جَاءَا غَطَّى رَسُولُ اللهِ رَأْسَهُ فَانْطَلَقَا وَ قَالَا: مَا نَرَى رَسُولَ اللهِ أَرَادَنَا. قَالَتَا: أَجَلْ إِنَّمَا قَالَ: ادْعُوا لِي خَلِيلِي أَوْ قَالَ حَبِيبِي، فَرَجَوْنَا أَنْ تَكُونَا أَنْتُمَا هُمَا. فَجَاءَ أَمِيرُالْمُؤمِنِينَ7 وَ أَلْزَقَ رَسُولُ اللهِ9 صَدْرَهُ بِصَدْرِهِ وَ أَوْمَأَ إِلَى أُذُنِهِ فَحَدَّثَهُ بِأَلْفِ حَدِيثٍ لِكُلِّ حَدِيثٍ أَلْفُ بَابٍ. (بحارالأنوار، ج22، ص462)

[30]. عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: لَمَّا جَلَسَ عَلِيٌّ7 فِي الْخِلَافَةِ وَ بَايَعَهُ النَّاسُ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ مُتَعَمِّماً بِعِمَامَةِ رَسُولِ اللهِ9 لَابِساً بُرْدَةَ رَسُولِ اللهِ مُتَنَعِّلاً نَعْلَ رَسُولِ اللهِ9 مُتَقَلِّداً سَيْفَ رَسُولِ اللهِ9 فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَيْهِ مُتَمَكِّناً ثُمَّ شَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا أَسْفَلَ بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ: يَا مَعَاشِرَ النَّاسِ! سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، هَذَا سَفَطُ الْعِلْمِ، هَذَا لُعَابُ رَسُولِ اللهِ9، هَذَا مَا زَقَّنِي رَسُولُ اللهِ9 زَقّاً زَقّاً، سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ، أَمَا وَ اللهِ لَوْ ثُنِّيَتْ لِي وِسَادَةٌ فَجَلَسْتُ عَلَيْهَا لَأَفْتَيْتُ أَهْلَ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ حَتَّى تَنْطِقَ التَّوْرَاةُ فَتَقُولَ صَدَقَ عَلِيٌّ مَا كَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ فِيَّ، وَ أَفْتَيْتُ أَهْلَ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ حَتَّى يَنْطِقَ الْإِنْجِيلُ فَيَقُولَ صَدَقَ عَلِيٌّ مَا كَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ فِيَّ، وَ أَفْتَيْتُ أَهْلَ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ حَتَّى يَنْطِقَ الْقُرْآنُ فَيَقُولَ صَدَقَ عَلِيٌّ مَا كَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ فِيَّ، وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْقُرْآنَ لَيْلاً وَ نَهَاراً فَهَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ يَعْلَمُ مَا نَزَلَ فِيهِ، وَ لَوْ لَا آيَةٌ فِي كِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَخْبَرْتُكُمْ بِمَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ بِمَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هِيَ هَذِهِ الآيَةُ (يَمْحُوا اللهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ) ثُمَّ قَالَ: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْ أَيَّةِ آيَةٍ فِي لَيْلٍ أُنْزِلَتْ أَوْ فِي نَهَارٍ أُنْزِلَتْ مَكِّيِّهَا وَ مَدَنِيِّهَا سَفَرِيِّهَا وَ حَضَرِيِّهَا نَاسِخِهَا وَ مَنْسُوخِهَا وَ مُحْكَمِهَا وَ مُتَشَابِهِهَا وَ تَأْوِيلِهَا وَ تَنْزِيلِهَا لَأَخْبَرْتُكُم... (بحارالأنوار، ج10، ص117)

[31]. سوره اعراف، آيه 196.

[32]. سوره زمر، آيه 67.

[33]. عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِالْمُؤمِنِينَ7 أَنَّهُ قَالَ: وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً9 بِالْحَقِّ وَ أَكْرَمَ أَهْلَ بَيْتِهِ مَا مِنْ شَيْءٍ تَطْلُبُونَهُ مِنْ حِرْزٍ مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ أَوْ سَرَقٍ أَوْ إِفْلَاتِ دَابَّةٍ مِنْ صَاحِبِهَا أَوْ ضَالَّةٍ أَوْ آبِقٍ إِلَّا وَ هُوَ فِي الْقُرْآنِ. فَمَنْ أَرَادَ ذَلِكَ فَلْيَسْأَلْنِي عَنْهُ. قَالَ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤمِنِينَ! أَخْبِرْنِي عَمَّا يُؤمِّنُ مِنَ الْحَرَقِ وَ الْغَرَقِ. فَقَالَ: اقْرَأْ هَذِهِ الآيَاتِ: (اللهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصّالِحِينَ وَ ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِلَى قَوْلِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ)، فَمَنْ قَرَأَهَا فَقَدْ أَمِنَ الْحَرَقَ وَ الْغَرَقَ. قَالَ: فَقَرَأَهَا رَجُلٌ وَ اضْطَرَمَتِ النَّارُ فِي بُيُوتِ جِيرَانِهِ وَ بَيْتُهُ وَسَطَهَا فَلَمْ يُصِبْهُ شَيْءٌ. ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ آخَرُ فَقَالَ يَا أَمِيرَالْمُؤمِنِينَ! إِنَّ دَابَّتِيَ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيَّ وَ أَنَا مِنْهَا عَلَى وَجَلٍ. فَقَالَ: اقْرَأْ فِي أُذُنِهَا الْيُمْنَى: (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ)، فَقَرَأَهَا فَذَلَّتْ لَهُ دَابَّتُهُ. وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ آخَرُ فَقَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤمِنِينَ! إِنَّ أَرْضِي أَرْضٌ مَسْبَعَةٌ وَ إِنَّ السِّبَاعَ تَغْشَى مَنْزِلِي وَ لَا تَجُوزُ حَتَّى تَأْخُذَ فَرِيسَتَهَا. فَقَالَ: اقْرَأْ: (لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤمِنِينَ رَؤفٌ رَحِيمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ) فَقَرَأَهُمَا الرَّجُلُ فَاجْتَنَبَتْهُ السِّبَاعُ. ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ آخَرُ فَقَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤمِنِينَ! إِنَّ فِي بَطْنِي مَاءً أَصْفَرَ، فَهَلْ مِنْ شِفَاءٍ؟ فَقَالَ: نَعَمْ بِلَا دِرْهَمٍ وَ لَا دِينَارٍ، وَ لَكِنِ اكْتُبْ عَلَى بَطْنِكَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ تَغْسِلُهَا وَ تَشْرَبُهَا وَ تَجْعَلُهَا ذَخِيرَةً فِي بَطْنِكَ فَتَبْرَأُ بِإِذْنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَفَعَلَ الرَّجُلُ فَبَرَأَ بِإِذْنِ اللهِ. ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ آخَرُ فَقَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤمِنِينَ! أَخْبِرْنِي عَنِ الضَّالَّةِ فَقَالَ: اقْرَأْ يس فِي رَكْعَتَيْنِ وَ قُلْ: يَا هَادِيَ الضَّالَّةِ رُدَّ عَلَيَّ ضَالَّتِي. فَفَعَلَ فَرَدَّ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ ضَالَّتَهُ. ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ آخَرُ فَقَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤمِنِينَ! أَخْبِرْنِي عَنِ الآبِقِ، فَقَالَ: اقْرَأْ: (أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ إِلَى قَوْلِهِ وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ) فَقَالَهَا الرَّجُلُ فَرَجَعَ إِلَيْهِ الآبِقُ. ثُمَّ قَامَ إِلَيْهِ آخَرُ فَقَالَ: يَا أَمِيرَالْمُؤمِنِينَ! أَخْبِرْنِي عَنِ السَّرَقِ، فَإِنَّهُ لَا يَزَالُ قَدْ يُسْرَقُ لِيَ الشَّيْءُ بَعْدَ الشَّيْءِ لَيْلاً. فَقَالَ لَهُ: اقْرَأْ إِذَا أَوَيْتَ إِلَى فِرَاشِكَ: (قُلِ ادْعُوا اللهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا إِلَى قَوْلِهِ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً). ثُمَّ قَالَ أَمِيرُالْمُؤمِنِينَ7: مَنْ بَاتَ بِأَرْضٍ قَفْرٍ فَقَرَأَ هَذِهِ الآيَةَ: (إِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ إِلَى قَوْلِهِ تَبارَكَ اللهُ رَبُّ الْعالَمِينَ) حَرَسَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَبَاعَدَتْ عَنْهُ الشَّيَاطِينُ. قَالَ: فَمَضَى الرَّجُلُ فَإِذَا هُوَ بِقَرْيَةٍ خَرَابٍ فَبَاتَ فِيهَا وَ لَمْ يَقْرَأْ هَذِهِ الآيَةَ فَتَغَشَّاهُ الشَّيْطَانُ وَ إِذَا هُوَ آخِذٌ بِخَطْمِهِ. فَقَالَ لَهُ صَاحِبُهُ: أَنْظِرْهُ وَ اسْتَيْقَظَ الرَّجُلُ فَقَرَأَ الآيَةَ فَقَالَ الشَّيْطَانُ لِصَاحِبِهِ: أَرْغَمَ اللهُ أَنْفَكَ احْرُسْهُ الآن حَتَّى يُصْبِحَ. فَلَمَّا أَصْبَحَ رَجَعَ إِلَى أَمِيرِالْمُؤمِنِينَ7 فَأَخْبَرَهُ وَ قَالَ لَهُ: رَأَيْتُ فِي كَلَامِكَ الشِّفَاءَ وَ الصِّدْقَ وَ مَضَى بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِذَا هُوَ بِأَثَرِ شَعْرِ الشَّيْطَانِ مُجْتَمِعاً فِي الْأَرْضِ. (الكافی، ج2، ص624)

[34]. سوره طه، آيه 55.

[35]. وَ كَانَ ابْنُ مُلْجَمٍ ضَرَبَهُ ضَرْبَةً خَائِفاً مَرْعُوباً ثُمَّ وَلَّى هَارِباً وَ خَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ أَحَاطَ النَّاسُ بِأَمِيرِالْمُؤمِنِينَ7 وَ هُوَ فِي مِحْرَابِهِ يَشُدُّ الضَّرْبَةَ وَ يَأْخُذُ التُّرَابَ وَ يَضَعُهُ عَلَيْهَا ثُمَّ تَلا قَوْلَهُ تَعَالَى: (مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى) ثُمَّ قَالَ7: جَاءَ أَمْرُ اللهِ وَ صَدَقَ رَسُولُ اللهِ9... (بحارالأنوار، ج42، ص280)